هفت صبح، شاهرخ فتورهچی| در جهانی که هر روز مرز میان انسان و ماشین باریکتر میشود، هوش مصنوعی دیگر فقط یک ابزار فناورانه نیست؛ بلکه بهآرامی دارد به یک شریک خلاق بدل میشود. شاید چند سال پیش، تصورش دشوار بود که اثری خلق شده با الگوریتمها و دادهها، در معتبرترین جشنوارههای هنری دنیا بدرخشد اما امروز، این اتفاق دیگر خبر تازهای نیست؛ بلکه واقعیتی است که هنر معاصر با آن دستوپنجه نرم میکند.
وقتی ماشینها پشت دروازههای اسکار صف میکشند
در میان تمام نمونههای اخیر، شاید هیچ کدام به اندازه دو فیلم «بروتالیست» و«امیلیا پرز» نگاهها را خیره نکرد. این دو اثر نهتنها از نظر روایت جسورانه بودند، بلکه حضور هوش مصنوعی در تار و پودشان موج میزد. یکی با بازآفرینی صداهایی که دیگر شنیده نمیشدند و دیگری با به تصویر کشیدن واقعیتهایی که پیشتر در سینمای جریان اصلی جایگاهی نداشتند.
«بروتالیست»، داستان زندگی یک معماری مهاجر را با کمک تکنولوژی بازآفرینی کرد؛ روایتی از بقا، مهاجرت، و سازندگی. در سوی دیگر «امیلیا پرز» با محوریت شخصیتی در بطن یک کارتل مکزیکی، مرزهای روایت سینمایی را جابهجا کرد. هر دو اثر، با مجموع ۲۳ نامزدی در اسکار ۲۰۲۵، نشان دادند که فناوری نه فقط ابزار، بلکه گاه بازیگر اصلی صحنه هنر میشود.
تصاویری از آتش، دود و داده
در دنیای موسیقی نیز، مرز خیال و کد از همیشه مبهمتر شده. مایک اف (Myk Eff) با موزیک ویدئوی «Barn Burner»، جهان را به سفری میان شعلهها، سازههای در حال سوختن و رباتهایی چوبی برد. اثری که با هوش مصنوعی خلق شده و جایزه بهترین انیمیشن را در جشنواره فیلم و موزیک ویدئوی کالیفرنیا از آن خود کرد.اما آنچه این ویدئو را خاص میکند، نه صرفا جلوههای بصری، بلکه پیامی است که در دل شعلهها زمزمه میشود: تصویری استعاری از تغییرات اقلیمی، از سوختن تدریجی جهانی که در آن زندگی میکنیم. آیا این یک هشدار است؟ یا یک تصویر شاعرانه از پایان؟
الگوریتمها جای قلم مینشینند
در مسابقاتی مانند جایزه هنر مولد ۲۰۲۳ یا رقابت هنر محاسباتی دانشگاه دوک، دیگر نیازی نبود که هنرمند، سالها در کارگاههای نقاشی آموزش دیده باشد. کافی بود که بداند چگونه با یک سیستم هوش مصنوعی گفتوگو کند. آثار برگزیده، تلفیقی بودند از مفاهیم انتزاعی، نگرشهای اجتماعی و تأملات محیطزیستی؛ بازتابی از اینکه فناوری میتواند زبان جدیدی برای بیان هنری شود. آنچه این رقابتها را خاص میکند، دموکراتیزه شدن فرآیند خلق هنر است. مرز میان «هنرمند» و «مخاطب» کمرنگتر شده و هوش مصنوعی همانقدر در دسترس یک برنامهنویس تازهکار است که در اختیار یک نقاش باتجربه.
رباتی با دستان هنرمند
اما شاید یکی از شاخصترین چهرههای این موج نو، Ai-Da باشد؛ رباتی که در بینال هنر ونیز، همانجا که استادان بزرگ نقاشی و مجسمهسازی حضور دارند، نمایشگاهی انفرادی برگزار کرد. آی-دا، با الهام از دانته و مصر باستان، آثاری خلق کرده که میان تکنولوژی و اسطوره در نوساناند. نقاشیهایی از «دوزخ» و مجسمههایی با پاهای مکانیکی که مفاهیم جاودانگی و مرگ را به چالش میکشند. آیا اینها صرفا دستاورد برنامهنویسیاند؟ یا میتوان در آنها نشانهای از درک و بینش یافت؟
پایان یک ابزار، آغاز یک گفتوگو
تمام این نمونهها، از فیلم گرفته تا ویدئو، از مسابقه گرفته تا جشنوارهها، یک حقیقت را به ما یادآوری میکنند: هوش مصنوعی فقط وسیلهای برای خلق نیست؛ بلکه شریکی فعال در فرآیند خلاقیت است.پرسش این است، آیا اثری که بدون احساس انسانی خلق شده، میتواند احساس برانگیزد؟ اگر هوش مصنوعی بتواند روایتی تأثیرگذار بسازد، این روایت از اعتبار هنری برخوردار است؟ و اگر چنین است، تعریف ما از «هنر انسانی» چه خواهد شد؟ آنچه روشن است اینکه هنر امروز در آستانه فصلی تازه ایستاده؛ فصلی که در آن، ماشینها نهتنها ابزارند، بلکه صدایی تازهاند. صدایی که باید شنید، خواند و با آن وارد گفتوگو شد.