Performancing Metrics

خطای راهبردی ترامپ در یمن: ورود به نبردی بی‌پایان | اتاق خبر
کد خبر: 464093
تاریخ انتشار: 29 اسفند 1403 - 15:44
دستور ترامپ برای حمله به انصارالله یمن، در حالی صادر شد که تجربه‌های پیشین آمریکا در جنگ‌های فرسایشی، پیامدهای سنگینی برای این کشور به همراه داشته است. محاسبات نادرست در مورد توانایی‌های حوثی‌ها و تکیه بر قدرت هوایی، نه‌تنها نتیجه‌ای به همراه نداشته، بلکه

 اکنون، آمریکا با دشمنی روبه‌رو است که سال‌ها تجربه نبرد در شرایط سخت را دارد و به‌سادگی تسلیم نخواهد شد.

دستور دونالد ترامپ برای آغاز عملیات نظامی گسترده علیه نیروهای انصارالله یمن، در ظاهر با هدف تأمین امنیت دریانوردی بین‌المللی در دریای سرخ و مهار تهدیدات علیه ناوگان تجاری انجام شد. بااین‌حال، این اقدام در عمل به بحرانی پیچیده‌تر و گسترش‌یافته منجر شده است. تجربه دو دهه گذشته نشان داده که مداخله نظامی در مناطقی که دارای پویایی‌های پیچیده داخلی هستند، نه‌تنها به دستیابی به اهداف راهبردی موردنظر منجر نمی‌شود، بلکه در بسیاری از موارد، تعادل میدانی را به ضرر مداخله‌گران خارجی تغییر می‌دهد.

چرا حوثی‌ها یک چالش راهبردی برای آمریکا محسوب می‌شوند؟

نیروهای انصارالله یمن، برخلاف تصور برخی از تحلیلگران در واشنگتن، یک گروه شورشی محدود نیستند که بتوان با چند حمله هوایی، قدرت آن‌ها را کاهش داد. این گروه طی بیش از یک دهه نبرد مستمر در برابر یکی از پیشرفته‌ترین ائتلاف‌های نظامی منطقه، توانسته است ظرفیت‌های رزمی خود را توسعه دهد و به یک نیروی منسجم با توانایی‌های تاکتیکی و لجستیکی بالا تبدیل شود.

ساختار سازمانی انصارالله از الگوی جنگ‌های نامتقارن پیروی می‌کند و به‌شدت متکی به تحرک‌پذیری، استفاده از زمین‌های کوهستانی و توانایی ضربه‌زدن به اهداف راهبردی با حداقل هزینه است. عملیات این گروه در دریای سرخ نیز نشان داد که حوثی‌ها توانایی قابل‌توجهی در برهم‌زدن معادلات امنیتی منطقه‌ای دارند.

چالش‌های اطلاعاتی و محدودیت‌های عملیات نظامی

یکی از مهم‌ترین دلایلی که حملات هوایی آمریکا علیه انصارالله نتوانسته تأثیر قاطعی داشته باشد، چالش‌های اطلاعاتی موجود در یمن است. برخلاف مناطقی مانند عراق و سوریه، که در آن‌ها آمریکا از شبکه‌های اطلاعاتی گسترده برای شناسایی و هدف‌گیری دقیق نیروهای مخالف خود بهره می‌برد، یمن به دلیل شرایط جغرافیایی و ماهیت محلی درگیری‌ها، همواره از این نظر یک نقطه کور اطلاعاتی برای غرب بوده است.

انصارالله با استفاده از روش‌هایی مانند استتار تجهیزات نظامی، پراکندگی مراکز عملیاتی و اتکا به تاکتیک‌های غیرمتمرکز، توانسته است از آسیب‌پذیری‌های خود در برابر حملات هوایی بکاهد. علاوه بر این، به‌دلیل ماهیت جنگ‌های چریکی، نابودی کامل تسلیحات و موشک‌اندازهای سیار این گروه از طریق حملات هوایی تقریباً غیرممکن است.

ابعاد ژئوپلیتیکی درگیری و پیامدهای آن

موقعیت جغرافیایی یمن و اهمیت راهبردی دریای سرخ باعث شده است که هرگونه تحولات امنیتی در این منطقه، ابعاد فراتر از یک درگیری محلی پیدا کند. مسیرهای کشتیرانی که از این منطقه عبور می‌کنند، برای اقتصاد جهانی حیاتی هستند و هرگونه اختلال در آن‌ها می‌تواند تأثیرات گسترده‌ای بر زنجیره تأمین کالاهای اساسی و انرژی داشته باشد.

بااین‌حال، ورود آمریکا به این درگیری، بدون داشتن راهبرد مشخص برای نحوه خروج از آن، به‌معنای گرفتارشدن در جنگی فرسایشی خواهد بود. تجربه نشان داده که صرف توان نظامی برای تغییر معادلات میدانی، بدون درنظرگرفتن ابعاد سیاسی و اجتماعی بحران، نه‌تنها اثربخش نیست، بلکه می‌تواند به گسترش بیشتر دامنه درگیری‌ها منجر شود.

محدودیت‌های قدرت هوایی و ضرورت بازنگری در راهبرد واشنگتن

حملات هوایی آمریکا اگرچه می‌تواند در کوتاه‌مدت تأثیراتی بر قابلیت‌های عملیاتی انصارالله داشته باشد، اما نمی‌تواند به‌تنهایی موجب تضعیف پایدار این گروه شود. تجربه جنگ‌های اخیر در خاورمیانه نشان داده است که عملیات هوایی بدون پشتیبانی اطلاعاتی دقیق و حضور نیروهای زمینی، قادر به تغییر ساختارهای قدرت در یک منطقه نیست.

علاوه بر این، ادامه این حملات می‌تواند موجب تشدید واکنش‌های متقابل شده و دامنه تهدیدات علیه منافع آمریکا و متحدانش را افزایش دهد. در چنین شرایطی، سیاست‌گذاران واشنگتن با این پرسش اساسی مواجه خواهند شد که تا چه میزان می‌توانند بدون داشتن چشم‌انداز روشن از پیامدهای بلندمدت، به تداوم درگیری متعهد باشند؟

ضرورت تجدیدنظر در سیاست‌های واشنگتن

ورود ترامپ به درگیری یمن، برخلاف آنچه در ابتدا تصور می‌شد، نه‌تنها منجر به کاهش تهدیدات امنیتی در منطقه نشده، بلکه چشم‌انداز بی‌ثباتی را تقویت کرده است. عدم توجه به پیچیدگی‌های داخلی یمن، نادیده‌گرفتن توانایی‌های جنگ نامتقارن انصارالله و نبود راهبردی مشخص برای مدیریت بحران، موجب شده که آمریکا در موقعیتی قرار گیرد که خروج از آن بسیار دشوار خواهد بود.

در چنین شرایطی، تداوم این راهبرد نه‌تنها هزینه‌های بیشتری را به واشنگتن تحمیل خواهد کرد، بلکه می‌تواند زمینه‌ساز بحران‌های جدیدی شود که مدیریت آن‌ها بسیار دشوارتر از جلوگیری از ورود به این جنگ بوده است. ازاین‌رو، بازنگری در سیاست‌های مداخله‌جویانه و حرکت به سمت راهکارهای دیپلماتیک، می‌تواند تنها گزینه واقع‌بینانه‌ای باشد که از تشدید بحران‌های منطقه‌ای جلوگیری کند.

 


نورنیوز
 

 

نظرات
ADS
ADS
پربازدید