به گزارش اتاق خبر به نقل از هفت صبح| در ایالات متحده، تابلوهای هشدار اقتصادی به قرمزترین رنگ خود درآمدهاند. جهانیسازی و مالیسازی در دهههای اخیر باعث شدهاند که سرمایهگذاری، نوآوری و رشد کاهش یابد. تولید صنعتی و بهرهوری افت کرده و آمریکا موقعیت پیشین خود را در فناوریهای حیاتی، از جمله صنایع هوافضا، انرژی و نیمهرساناها از دست داده است. در این میان، هرچند سود شرکتها، قیمت سهام و مصرف داخلی افزایش یافتهاند، بحرانهای مختلفی چون اعتیاد به مواد مخدر در قلب کشور، جنگ در اروپا و پاندمی جهانی، پایههای امنیت و رفاه ایالات متحده را به چالش کشیدهاند.
اما در این بحرانها بهنظر میرسد دونالد ترامپ به شکل منحصر بهفردی برای پاسخ به این چالشها آماده است. در اوایل کارزار انتخاباتی ۲۰۲۴، ترامپ نهتنها بر تولید انرژی داخلی تأکید کرد بلکه وعده ساخت 10 منطقه و شهر آزاد جدید روی اراضی فدرال را داد تا جبهههای جدیدی باز کند و «رویای آمریکایی» را دوباره احیا کند. در ماه سپتامبر، او اعلام کرد که قصد دارد «آمریکا را دوباره به ابرقدرت تولید جهان تبدیل کند.»
پروژههایی مانند توسعه ملی، مراکز تولید پیشرفته و ارتقای قابلیتهای دفاعی جزء برنامههای اصلی او هستند. چرا باید به این تغییرات امیدوار بود؟ ترامپ در واقع دارای نقطه اشتراک نادری است که میان جناحهای مختلف جمهوریخواه، تحت رهبری خود، ایجاد شده است. پایگاه کارگران چندملیتی و طبقه کارگر آمریکایی، علاقهمند به احیای صنایع هستند تا شغلهای باکیفیتتر برایشان ایجاد شود، اقتصاد تقویت شود و وابستگی به تولیدکنندگان خارجی کاهش یابد.
همزمان، فعالان سیلیکونولی از کاهش مقررات و ارائه پاداشهای بیشتر برای کسبوکارهای تولیدی استقبال میکنند. ملیگرایان اقتصادی طرفدار شعار «آمریکا اول» نیز مشتاق هستند که از منابع طبیعی استفاده بهینه کرده و پایگاه صنعتی-دفاعی آمریکا را بازسازی کنند. با این حال، تحقق یک «دوران طلایی» برای آمریکا، همانطور که ترامپ وعده داده، مستلزم یک برنامه جامع صنعتیسازی است که در آن نقش دولت برای تحقق این هدف به وضوح تعریف شود.
مشاورانی که به دنبال ترویج سرمایهگذاری داخلی هستند باید بر جناحهایی که به کاهش مالیاتها و هزینهها اهمیت میدهند، غلبه کنند. جمهوریخواهان در کنگره باید درک کنند که بدون یک پایگاه صنعتی قدرتمند، ارتش ایالات متحده قادر به ادامه دفاع از این کشور نخواهد بود. بنابراین، داشتن سیاست صنعتی، نه فقط برای اقتصاد، بلکه برای امنیت ملی آمریکا نیز ضروری است. ترامپ باید موفقیتهای خود را براساس ایجاد شغلهای مناسب و رشد بهرهوری اندازهگیری کند، نه بر اساس شاخصهای مالی همچون S&P 500. او میتواند یک دولت تحولآفرین رهبری کند، به شرطی که از اصول بازار آزاد و متداول در حزب جمهوریخواه فاصله بگیرد.
سیاستهای اقتصادی ملی قوی، از زمان تأسیس ایالات متحده، همواره یکی از ارکان اساسی این کشور بوده است. الکساندر همیلتون، وزیر خزانهداری آمریکا در سال ۱۷۹۱، در گزارش خود درباره تولید ملی گفته: «در جامعهای مانند ایالات متحده، خزانه عمومی باید کمبود منابع خصوصی را جبران کند. چه چیزی میتواند از این مهمتر باشد که تلاشهای صنعت را تقویت کند؟»
هنری کلی، وزیر امور خارجه آمریکا از ۱۸۲۵ تا ۱۸۲۹، با سیستم اقتصادی خود که شامل تعرفههای حمایتی، بانک ملی و تأمین مالی زیرساختها بود، این سنت را ادامه داد. آبراهام لینکلن که خود را دنبالهروی قدیمی این رویکرد معرفی میکرد، شاهد افزایش تعرفهها، آغاز راهآهن ترانزیتی و تأسیس بیش از ۶۰ دانشگاه دولتی در دوران ریاستجمهوری خود بود. ترامپ نیز در دوره اول خود به نوعی به این سنتها بازگشت.
در سالهای پیش از ریاستجمهوری او، واشنگتن به سمت نئولیبرالیسم افراطی حرکت کرده بود که نتیجه آن ادغام اقتصادی با چین، کاهش تولید صنعتی و افزایش کسری تجاری بود. اما ترامپ در مقابل، خواستار جداسازی اقتصادهای آمریکا و چین، تقویت تولید داخلی و بهرهبرداری از صادرات انرژی بود. اگرچه برنامههای اقتصادی او میان ملیگرایی اقتصادی و سیاستهای ریگانگونه دچار نوسان بود اما در برخی زمینهها، قدمهایی به سمت تقویت صنعت داخلی برداشت.
امنیت ملی بهترین نقطه شروع یا شاید موجهترین بهانه برای دفاع از سیاستهای اقتصادی ترامپ است. امنیت، بهویژه در دنیای مدرن، نهتنها به قدرت نظامی وابسته است بلکه به رهبری تکنولوژیک و تابآوری اقتصادی نیز نیاز دارد. در این زمینه، هیچ اختلافی در مورد لزوم نقش فعال دولت در تقویت پایگاه صنعتی کشور وجود ندارد.
در عمل اما اختلافنظرهایی درباره نقش دقیق دولت وجود دارد، چراکه امنیت ملی شامل مجموعهای از فناوریها و زنجیرههای تأمین است که برای بازسازی اقتصادی این کشور ضروری هستند. برای مثال، تولید پیشرفته چیپهای نیمهرسانا بهعنوان یک اولویت امنیتی ملی مطرح است. این نیاز به تولید پیشرفته چیپها، زیرساختهای عظیم برای پشتیبانی از مراکز داده و انرژی فراوان دارد.
همچنین توسعه فناوریهای دفاعی جدید، بهویژه در فضا و تقویت توانمندیهای کشتیسازی از جمله اولویتهای امنیتی هستند. اما در این میان، مواد معدنی و فلزات، بهویژه آنهایی که در ساخت تجهیزات دفاعی و فناوریهای پیشرفته کاربرد دارند، برای ایالات متحده به یک نقطه ضعف تبدیل شده است. البته ایالات متحده دارای منابع طبیعی غنی است که تنها نیاز به ارادهای قوی برای استخراج و فرآوری آنها دارد، ارادهای که به نظر میرسد ترامپ و دولتش اتخاذ کردهاند.
یکی از مسیرهای اصلی برای بازسازی اقتصادی آمریکا، استفاده بهینه از منابع طبیعی این کشور است. سیاستهای انرژی یکی از زمینههایی است که در آن محافظهکاران به اهمیت مداخله دولت پی بردهاند. برای بهرهبرداری کامل از منابع طبیعی، اصلاحات در مقررات، تسریع در فرایندهای صدور مجوز ضروری است. زمان برای بازگشت ترامپ به قدرت بسیار مناسب است. کنگره آماده است تا محدودیتهایی بر سرمایهگذاری ایالات متحده در چین اعمال کند و تقاضا برای تولیدات داخلی، به ویژه در زمینههای فناوری و انرژی، به شدت افزایش یافته است.
اگر ترامپ به موقع اقدام کند، سیاستهای او میتوانند به طور همزمان با بازدهی سرمایهگذاریهایی که دولت بایدن در صنعت داخلی انجام داده، به ثمر برسند. در این مسیر، ترامپ میتواند با ارائه سیاستهای کارآمد و ایجاد مشاغل پایدار، تحولی عظیم در اقتصاد آمریکا ایجاد کند که فراتر از مسائل اقتصادی باشد و به چالشهای ملی پاسخ دهد.