به گزارش اتاق خبر، به نقل از تعادل، اما نکتهای در بطن این گزارش وجود داشت که به نظر میرسد در محافل اقتصادی و رسانهها کمتر به آن توجه شد. بر اساس گزارش بانک جهانی اقتصاد ایران در سال ۲۰۱۹ میلادی بالاترین سقوط تولید ناخالص داخلی را در میان کشورهای جهان تجربه کرده؛ بهطوری که رشد اقتصادی کشورمان به منفی ۸.۲ درصد رسیده است. بر پایه این گزارش در سال گذشته میلادی تنها ۱۵ کشور جهان شاهد کاهش تولید ناخالص داخلی بودهاند که پس از ایران، زیمبابوه با ۸.۱ درصد شاهد بیشترین سقوط نرخ رشد اقتصادی بوده است. پرسشی که با این آمارها به ذهن خطور میکند آن است که تبعات این رشد اقتصادی منفی در فضای کلی اقتصاد کشورمان چگونه است و ایران چگونه میتواند این دوران بحرانی را پشت سر بگذارد؟ در جریان گپ و گفت دوستانه با عباسعلی ابونوری عضو هیات علمی دانشگاه آزاد واحد تهران مرکزی تلاش کردیم تا درباره تبعات این اعداد و ارقام اقتصادی و اثراتی که در فضای کلی کسب و کار کشورمان خواهد داشت صحبت کنیم تا دورنمایی از چشمانداز آینده هم تصویرسازی شود. ابونوری در پاسخ به این پرسش که چرا اقتصاد ایران علی رغم این همه فشار و تحریم و عناد و دشمنی و سوءمدیریت دچار گسست نمیشود؟ به نقش مردم در این معادله اشاره و اعلام میکند که این مردم هستند که هنوز در بزنگاهها وارد صحنه میشوند و نظام را از چالشهایی که به آن دچار میشود نجات میدهند. این استاد اقتصاد با واکاوی رفتارهای اجتماعی و اقتصادی مردم میگوید: ورود داراییهای مردم به صحنه اقتصاد آخرین فرصت ممکن برای مسوولان است تا تلاش کنند اقتصاد و معیشت را در مسیر بهبود وضعیت قرار دهند؛ فرصتی که معلوم نیست تا چه زمانی در اختیار مسوولان و تصمیمسازان خواهد بود.
بر اساس گزارش اخیر بانک جهانی، ایران و زیمبابوه با رشد اقتصادی منفی 8.2 و 8.1 پایینترین آمار رشد اقتصادی و متعاقب آن کاهش تولید ناخالص داخلی را در میان همه کشورها داشتهاند. تبعات این اعداد و ارقام اقتصادی که نشاندهنده کوچکتر شدن کیک اقتصادی ایران است، چیست؟
روشن است که کاهش تولید ناخالص داخلی و رشد اقتصادی منفی، تبعاتی دارد که میتوان هم به زبان اقتصادی و آکادمیک در خصوص آن صحبت کرد و هم میتوان به گونهای صحبت کرد که عوام از آن بهره مند شوند. تلاش من بر این است که به گونهای بینابینی درباره این موضوع صحبت کنم. در مجموع آمارهای بانک جهانی در خصوص کشورها بهطور نسبی قابل استناد است و معمولا با درصد اندکی خطا این تحلیلها محقق میشود و نمیشود گفت که بانک جهانی از روی عناد با ما این اعداد و ارقام اقتصادی را مطرح میکند.اما موضوع کاهش رشد اقتصادی و کوچکتر شدن کیک اقتصاد موضوعی نیست که برای آگاهی از آن حتما به تحلیلهای بانک جهانی احتیاج داشته باشیم؛ قبلا اساتید اقتصادی داخل کشور هم با بررسی روی شاخصهای اقتصادی و واقعیات اقتصاد ایران همین نکتهها را مطرح کرده بودند. رشد اقتصاد ما 2 سال است که مدام منفی است و رشد منفی 8.2دهم مسلما رشد اقتصادی بسیار خطرناکی برای اقتصاد ایران میتواند باشد. اما موضوعی که باید مورد بررسی تحلیلی قرار بگیرد این است که ببینیم این رشد منفی بر اساس قیمتها بوده یا مقدار تولید؟
مگر رشد اقتصادی از منظر تولید با رشد اقتصادی قیمتها متفاوت است؟
بله؛ رشد اقتصادی را هم بر اساس معیار قیمتها میتوانیم بسنجیم و هم بر اساس مقدار تولید میتوانیم ارزیابی کنیم که منفی یا مثبت بوده است. رشد اقتصادی واقعی و موثر آن است که مبتنی بر رشد تولید محقق شده باشد. بهطور نسبی اگر بخواهیم رشد اقتصادی ایران را بر مبنای تولید ارزیابی کنیم باید بگوییم که بدون اغراق بیشتر از 10سال است که رشد اقتصاد ایران در وضعیت غیرنرمالی قرار داشته است. یعنی حتی آن سالهایی هم که دولتها اعلام میکردند که رشد اقتصادی مثلا مثبت 6درصدی یا 8درصدی را تجربه میکنیم؛ از منظر قیمتها بوده و از منظر رشد تولید در همان سالها هم اقتصاد ایران در وضعیت نامطلوبی قرار داشته است. معنی این حرف این نیست که هرگز رشد اقتصادی مثبت نبوده است؛ مساله این است که این رشد مبتنی بر رشد تولید نبوده است. حتی اعداد و ارقامی که مثلا رشد اقتصادی کشور در سال92 یا93 را مثبت 6درصد عنوان میکردند؛ مبتنی بر قیمتها بوده است و بر اساس ویژگیهای رشد در تولید نبوده است. رشد اقتصادی که مبتنی بر تولید نباشد عملا اثر مثبتی بر شاخصهای اقتصادی نخواهد داشت.
یعنی بدون جهش در تولید؛ اقتصاد ایران هرگز به پیش نخواهد رفت؛ درست متوجه شدم؟
واژه جهش تولید هم این روزها زیاد به کار میرود باید مورد بررسی تحلیلی قرار بگیرد که منظور چیست؟
برخی طوری صحبت میکنند که انگار پمپ آبی وجود دارد که با باز کردن فلکه آب تولید دچار جهش میشود یا دکمه را فشار میدهند و تولید جهش پیدا میکند. اگر اقتصادی دورنمای جهش در تولید را در دستور کار قرار میدهد باید بسترهای لازم برای این امر را نیز فراهم کند. امروز اغلب افراد و عوام الناس هم این واژه را به کرات در رسانهها به کار میبرند که باید جهش در تولید فراهم شود، در حالی که مقدمات تولید هنوز در کشور ما فراهم نیست. تعامل اقتصادی که باید با جهان و حداقل کشورهای همجوار داشته باشیم؛ امروز نداریم.
به هرحال برخی اقلام ایرانی تولید میشود و به کشورهای مختلف صادر میشود؛ اینکه انکار شدنی نیست؟
باید دید که این محصولات در چه شرایطی تولید و متعاقب آن صادر میشود. اگر میبینید که مثلا ما کریستال تولید میکنیم و به اسپانیا و سایر کشورها صادر میکنیم به دلیل ارزانتر بودن مصرف انرژی در کشور ما است؛ اتفاقا قبل از گفتوگوی شما من در حال مطالعه در خصوص بهرهوری انرژی در ایران بودم که بسیار فاجعهبار است و در حاشیه مطلب نوشتم که« جیب خالی و پز عالی». یعنی تولیدکننده اسپانیایی همین محصول را باید با مصرف انرژی بسیار گرانتری تولید کند؛ اما در ایران به دلیل اینکه هنوز قیمت انرژی واقعی نشده، این اقلام ارزانتر تولید میشود و بعد ما پز میدهیم که آقا ما به اسپانیا و ایتالیا وپرتغال و...کریستال صادر میکنیم. شما یک لیوان را در نظر بگیرید که مثلا به کشور اسپانیا صادر میکنیم؛ این لیوان در کشور ما 5هزار تومان هزینه میبرد و بعد ما این لیوان را به اسپانیا 7هزار تومان صادر میکنیم و خوشحالیم که صادرکنندهایم. در حالی که تولید این لیوان در اسپانیا با قیمت واقعی انرژی 15هزار تومان هزینه میبرد. این نشان میدهد که مزیت برخی حوزههای تولیدی ما به دلیل ارزانتر بودن انرژی است و ما هنوز نتوانستهایم رشد تولید واقعی را تجربه کنیم. اگر قیمت انرژی و آب و برق و... در کشور ما واقعی باشد عملا ما صادراتی نخواهیم داشت. چرا که ساختارهای تولید واقعی را هنوز محقق نکردهایم. برای اینکه بتوانیم افزایش تولید داشته باشیم و بهطور مثال رشد 5درصدی را در تولید تجربه کنیم باید حداقل یک دهه برایش زمان بگذاریم و اینگونه نیست که با دستور العمل و بخشنامه بتوانیم رشد تولید واقعی را تجربه کنیم.
البته چهرههایی مثل آقای ترکان معتقدند که انرژی ارزان، یکی از مزیتهای اقتصادی ماست و باید از آن به نفع تولید و صادرات استفاده شود؟ این قرائت از نظر شما درست است؟
من چندین پایان نامه در خصوص مصرف انرژی کار کردهام و بحث در این زمینه فراوان است؛ من مشکلی با اینکه فردی بیاید و اظهارات من را نقد کند یا آن را از اساس منکر شود ندارم. ولی معتقدم اقتصاددان یا اساسا منتقد باید نیمه خالی لیوان را ببیند. الان جوانان ما و مردم ما از نظر اقتصادی، معیشتی، فرهنگی، اجتماعی و... تحت فشار هستند. برای خروج از این وضعیت باید رشد اقتصادی واقعی در اقتصاد محقق شود تا بخشی از این فشارها کم شود. تا زمانی که ما متوجه رشد اقتصادی واقعی نشویم در برای اقتصاد ایران بر همان پاشنه سابق میچرخد. اینکه با خوشحالی و ذوق و شوق گفته میشود ما به عراق و ترکیه و... برق صادر میکنیم، اما توجه نمیشود چرا این کشورها از ایران برق میخرند؟ نشانه ضعف تحلیلی ماست. چون تولید این اقلام برای سایر کشورها بسیار گران تمام میشود اقدام به خرید برق از ایران میکنند؛ آنها بهره وری در تولید را مورد توجه قرار میدهند و وقتی محصولی برای آنها گران تمام شود، طبیعی است از جایی که با قیمت ارزانتر این محصول را ارایه میکند؛ برق میخرند. بهره وری انرژی در کشور ما بسیار پایین است و ما رکوردهای بیشترین میزان مصرف انرژی را با کمترین بهرهوری در اختیار داریم. شما فقط از رشد اقتصادی صحبت میکنید، اما واقع آن است که این وضعیت منفی در اکثر شاخصهای اقتصادی ما جاری و ساری است که نتیجه آن میشود رشد منفی اقتصادی واقعی. دلیلش هم آن است که ما با جهان پیرامونی تعامل نداریم. اگر اشتباه نکنم، عطار است که میگوید: « گفت اگر دوزخ شود هم راه من/هفت دوزخ سوزد از یک آه من.»این داستان مواجهه ماست با شاخصهای اقتصادی.
اگر درست متوجه شده باشم؛ معنی صحبتهای شما این است که ما مزیتهایمان را در حوزه اقتصادی تبدیل به چالش کردهایم. یعنی به جای اینکه انرژی ارزان و در دسترس را در مسیر رشد تولید وصنعت و بهرهوری به کار بگیریم؛ آن را به عاملی برای رکود کلی اقتصادمان و وابستگی اقتصاد به درآمدهای نفتی و... بدل کردهایم.
واقعا کشور ایران زمینه بالقوه برای رشد در همه زمینهها را دارد. ما در حوزه صنعت، کشاورزی، خدمات و بازرگانی و... حرفهای زیادی برای گفتن داریم. بهترین مواد اولیه عالم را که نفت و گاز است در اختیار داریم، اما به جای اینکه از این ظرفیتها برای رشد واقعی تولید استفاده کنیم، نفت و گازمان را به ارزانترین قیمت ممکن مصرف میکنیم و بعد با گرانترین قیمت ممکن محصولاتی با ارزش افزوده بیشتر از سایر کشورها وارد میکنیم. اگر احمدینژاد یک حرف درست اقتصادی زده باشد این است که ما ظرفیت لازم برای تولید محصولات کشاورزی برای بیش از 200میلیون نفر جمعیت را داریم. بله ما این ظرفیتها را داریم؛ اما استفاده از این ظرفیتها به برنامهریزی و هدفگذاری معقول و انگیزه برای اجرا نیاز دارد که ما هنوز از آن بیبهرهایم.
پس چرا با وجود مجموعه این مشکلات و اظهارنظرهایی که شما و سایر منتقدان در خصوص وخامت اوضاع اقتصادی میفرمایید و در حالی که کشور ما دارای پایینترین آمارهای اقتصادی است؛ اقتصاد ایران همچنان سر پا است؟چه عاملی باعث میشود که کِشتی اقتصاد ایران همچنان در دریای پرتلاطم به حرکت خود ادامه دهد ؟
خیلی سوال جالبی است؛ اتفاقا این سوالی است که به نظرم باید پرسیده شود و مورد بررسی تحلیلی قرار بگیرد. باید مشخص شود چه ویژگی در اقتصاد ایران جود دارد که بهرغم این همه فشار و دشمنی و سوءمدیریتها و... هنوز روی پاهای خود ایستاده است و تداوم دارد. شما میدانید که مردم ونزوئلا یا زیمباوه برای خرید مثلا تخم مرغ باید یک گونی اسکناس جابهجا کنند. ولی در ایران خوشبختانه یک چنین شرایطی هرگز به وقوع نپیوسته. به نظرم این اعتماد و ایمان مردم به کشورشان است که باعث شده اقتصاد دچار فروپاشی نشود. نمونههای دیگرش را در حوزههای اجتماعی و...می توانید در جریان تشییع پیکر سردار سلیمانی در کرمان ببینید، 70 نفر از مردم جانشان را از دست میدهند تا تشییع سردار وطن انجام شود و زمانی هم که با خانواده این افراد صحبت میشود اعلام میکنند که فرزندانشان را قربانی کشور کردهاند. ردپای این حضور مردمی را شما در حوزههای اقتصادی هم میتوانید مشاهده کنید. استقبال مردم از بورس و اوراق و...نشاندهنده این واقعیت است که مردم در این شرایط بحرانی و حساس داراییهای خود را به نفع کشور و اقتصاد وارد میدان کردهاند. این مردم هستند که هنوز پیوندشان را با نظام و کشورشان حفظ کردهاند و به نظرم تا زمانی که این احساس همچنان برقرار باشد اقتصاد ایران هم دچار فروپاشی نخواهد شد.
این حمایتهای مردمی اما تا کجا ادامه خواهد داشت، یعنی حمایت مردم از مسوولان مانند چک سفید امضا، دایمی و همیشگی است؟
مشخص است که اینطور نیست. این وضیعت تا زمان مشخص و مدت معلوم به طول خواهد انجامید. توانایی مردم مشخص است و اعتماد آنها به مسوولان همیشگی نیست؛ زمانی این مناسبات تداوم خواهد داشت که مردم ببینند که مسوولان هم به فکرشان هستند. این در حالی است که متاسفانه نشانههای خوبی از فضای مدیریتی کشور مخابره نمیشود؛ مجلس یازدهم که روی کار آمده است؛ بیشتر رفتارهای شعاری نشان میدهد تا رویکردهای تخصصی و حرفهای و این نگرانکننده است. مجلس، دولت و نظام سیاسی باید متوجه حساسیت موضوع باشند و تلاش کنند تا دارایی مردم را تبدیل به ارزش افزوده برای توسعه کشور کنند.