به گزارش اتاق خبر، در رابطه با اين موضوع بسياري از شخصيتهاي اصلاحطلب تا كنون نكاتي را مطرح كرده و دلايلي را به زبان آوردهاند. براي بررسي بيشتر اين موضوع سراغ مرتضيمبلغ، از شخصيتهاي اصلاحطلب و معاون سياسي وزارتكشور در دوره اصلاحات رفتيم. اين فعال سياسي اصلاح طلب در گفتوگو با«قانون» نكات مختلفي را درباره مسائل جاري كشور به زبان آورد و تحليلي نيز از دلايل اقدامات صورت گرفته توسط دولت به زبان آورد كه مشروح اين گفتوگو را در ادامه ميخوانيد.
***
نظرشمادرباره طرح گفتوگوي ملي چيست آيا اين طرح مي تواند راهگشاي حل مشكلات كشور باشد؟
برای اینکه اهمیت و ابعاد طرح گفتوگوي ملی مشخص شود باید به موضوع اساسی و زیر بنایی که ریشه اصلی معضلات و مشکلات کشور است، توجه كرد كه آن موضوع اساسی عبارت از فقدان اجماع پایدار ملی بر سر منافع ملی و راه حل چالش ها و مسائل اساسی کشور در جامعه به ویژه در درون هيات حاکمه است. ملاحظه کنید درکشور از نظر منابع مورد نیاز اعم از منابع انسانی و مادی هیچ کمبودی نداریم. مشکلات از عدم اتصال وارتباط مناسب و سازنده منابع به هم شکل گرفته است.اگر منابع دریک راستا به هم متصل می شدند همه دستگاه ها و نهاد ها به صورت مشخص در جهت تحقق اهداف تعیین شده و به صورت هم افزایی حرکت میکردند. این عدم اتصال سازنده منابع باعث شده تا مشکلات اساسی درجامعه شکل بگیرد ورفتارها و رقابت ها به جای هم افزایی جنبه مخرب داشته باشد. یکی از اصول و ارکان رقابت این است که رقابت ها بايد در ذیل خطوط قرمز و وحدت و منافع ملی صورت گیرد. درکشورهای پیشرفته و مردمسالار منافع ملی جزو اصول مورد اجماع همه جریان ها و نهاد ها به ویژه در درون هيات حاکمه است ورقابت ها ذيل منافع ملي صورت مي گيرد. متاسفانه درکشور ما رقابت ها بيشتر برسرمسائل اساسی و منافع ملی است و این رقابت هاي مخرب به تدریج شکاف های عمیقی را در سیاست، فرهنگ و جامعه به وجود آورده و سرمایه های فراوانی را نابودکرده است. تنها راه برون رفت از مشکلات اين است كه به اجماع ملی برسيم و درباره مسائل ومشکلات با يكديگر گفتوگوكنيم؛ در غیراین صورت راه دیگری وجودندارد زيرا راه هاي بسياري تجربه شده و نتیجهای حاصل نشده است. لازم به ذکر است که گفت و گو به اين معناست که همه طرفها بپذیرندکه طرف مقابلشان حرفهاي درستی ومنطقي برای گفتن دارد واينكه اشتباهات وخطاهاي خودشان را بپذيرند. اين گفت و گو باید همدلانه ودرجهت منافع ملي باشد،نه اینکه طرف ها بخواهند به هر قیمتی كه شده حرفشان را به کرسی بنشانند. باید نکته ها و نظریات بدون موانع گفته شود. در طرح اجماع ملی یا همان گفت و گوی ملی باید نقاط مشترک را مشخص و برای مسائلی که درآن اختلاف وجود دارد، راه حل پیدا كرد. در واقع باید به یک اجماع کلی برسرمسائل اساسی کشور رسید؛ این اجماع باید در درجه اول در درون حاکمیت شکل بگیرد و بعد به دنبال آن در بدنه اجتماعی، نخبگان، فعالان سیاسی، احزاب و جناح ها، نهادهای مدنی و سایر اقشار صورت گيرد. همیشه چالشها و مشکلات بوده وتکرار میشود اما زمانی که مشکلات شکل فزاینده پیدا کند، روی هم انباشته و وضعیت کاهنده و مخربی پدید می آورد.اگر به این وضعیت برسیم، اوضاع بسيارخطرناک و وخیم خواهد شد. فلسفه طرح گفتوگوی ملی یا آشتی ملی این است که سخنان و حرف های منطقی و درست یکدیگر را بپذیریم و اینکه قبول کنیم همه افراد وجريان ها خطاهايی كرده اند. دراین گفتوگو نباید عدهای فقط خودشان را برحق بدانند و معتقد باشند بقیه باید طبق روش و منش آن ها عمل کنند و حتی در صدد تخطئه آنان برآیند.
طرح گفت و گوی ملی طرحي بود كه از سوي جريان اصلاح طلبان مطرح شد.آيا برای اجرای این طرح اقداماتی صورت گرفته است ؟
اصلاح طلبان چند سالی است که این طرح را با عناوین مختلف در سطح جامعه مطرح كرده وآن را ترویج میدهند. در واقع اصلاحطلبان به دنبال این هستند تا ضرورت اين طرح ملي را برای حاکمیت و جامعه ترسیم کنند تا همه جریان ها، شخصیت ها ، مقامات و گروهها متقاعد شوند که هیچ موضوعی مهمتر از موضوع گفت و گوی ملی نیست. متاسفانه در مقابل این طرح مقاومت هایی وجود داردکه این مقاومتها از دو جنس است یک جنس آن به تندروها باز می گردد.آنها همواره یکه تازی و میدان داری می کنند وتاكنون آسیبهای غیر قابل جبرانی به کشور وارد کرده اند، تندروها هرحرکت سازنده و مفیدی را با غوغاسالاری و فضاسازی مخدوش میکنند و اجازه نمیدهند آن حرکت به ویژه در عرصه گفت و گو و اتحاد ملي انجام شودزيرا هرگونه فضای سازنده و اعتماد بخش در حاکمیت وبدنه جامعه به زیان آنهاست ودرتلاش هستند اين مسائل را به حاشیه ببرندتامنافع نامشروع شان به خطر نيفتد. جنس بعدی ،عدم اطلاع و آگاهی برخی جریانات سیاسی و حکومتی از ضرورت گفت و گوی ملی است.
از جمله دلایل عدم آگاهی جريانات سياسي به عملکرد آن ها بازميگردد. متاسفانه برخي جريانات نسبت به مسائل روز وانطباق با نیازها و ضرورتهای جامعه تاخیر چشمگیری دارند كه این امر مشکلآفرین شده است. دلیل بعدی به رانتهای سیاسی و تبلیغاتی که در بخشي از جناحها وجریانات سیاسی و حاکمیتی است، بازميگردد. درکشور هميشه جریان اصولگرا ازرانتهای سیاسی و تبلیغاتی گسترده استفاده می کند.تمام امکانات برای اين جريان هميشه فراهم است؛ به همين دليل است كه از رشد و بلوغ سیاسی و تشکیلاتی لازم برخوردار نيست .در نتیجه احساس نیاز به گفتوگوی ملی و ضرورت آن هم نمی کند. البته اين طرح تازه شروع شده واصلاحطلبان علاوه بر تبیین و ترویج این طرح ملی باید اقدامات عملی زیادی را دنبال کند.
بايد اشاره كنم كه این طرح یک حرکت ملی و فوق جناحی محسوب می شودكه اجرای آن چند مرحله دارد. ابتدا باید درحاکمیت و جامعه زمينه شكل گيري آن به وجود بیاید. جالب است بدانید من گاهی با برخی ازاصولگرایان درباره ضرورت این طرح صحبت کردهام، بعضی از آن ها می گفتندکه دنبال گفتوگو هستند؛درواقع آن هافکر می کردند این طرح شبیه جلسات مناظره وسخنرانی های دوجانبه در دانشگاههاست. در حالی که این طرح فراتر وپر ابعادتراز این مسائل است. مناظره ها و گفت و گو هایی که دردانشگاه ها ومحافل عمومی برگزار می شود به اين صورت است که هر کسی به دنبال اثبات حرف خودش است ومی خواهد به هر گونه كه شده مخاطب را تحت تاثیر نظرات وافكارخودش قرار دهد. در مناظره ها همیشه جبههگیری وجود دارد و گاهی باعث مي شود به ضد خودش تبديل شود وشکافها را بیشتر می کند. بهتر است این طرح ابتدا ازمتن حاکمیت که قدرت ازآنجا شروع می شود، شکل بگیرد. اين طرح به معناي آن نیست که ابتدا مسائل و نقطهنظرات گفته ودرآخر رای گیری صورت گیردیاهرچه مقام بالاتر بگوید همان اجرا شود.گفت وگو به اين معناست که همه بدون تصمیم قبلی وارد گفت وگو شوند به حرف یکدیگرگوش كنند و واقعیت ها را بپذيرند.همچنين نقاط مشترک را پیداکنندوبرای برطرف شدن اختلافات به راه حل مناسب برسند. درواقع درفرآيند گفت وگوي ملي همه باید به یک اجماع پایداربرسند وحاکمیت برای عملیاتی شدن این طرح ابتدا اقدام کند تا حرکت همافزایی درجامعه شکل بگیرد؛ دراين صورت است كه بسیاری ازمسائل و مشکلات به طور طبیعی حل خواهد شد. به نظرم همانگونه كه اصلاحطلبان در ارائه این طرح پیشگام بودند در عملیاتی شدن آن هم بايدازخودگذشتگی كرده وپیشگام شوندتاجریانات رقیب به ضرورت این طرح پی ببرند وانگیزه هاي لازم را پیدا کنند. شخصیتها و چهره های مطرح و موثر اصلاح طلب و احزاب و نهادهای مدنی باید این طرح را در دستورکار اصلی و اولیه خود قرار دهندوبرای عملیاتی شدن آن برنامهریزی دقیق و واقع بینانه ای را انجام دهند. این اقدام مهم ملی نیاز به ازخودگذشتگی و تلاش خستگی ناپذیر دارد.
اين روزها درجامعه به احزاب وجریانات فعال سياسي نگاه منفی وجوددارد؛ دليل اين رويكرد چيست و چرا اين احزاب به جوان گرایی روي نمی آورند؟
در نگاه منفی به احزاب چند عامل وجود دارد. یکی ازآن عوامل ریشه در تاریخ دارد. در دهه های گذشته و قبل از انقلاب بعضی ازاحزاب وابستگی خارجی داشته و دست نشانده بودند ورفتارها در راستای منافع ملی نبود كه ازهمان زمان نگاه منفی به احزاب شروع شده است .در ادامه وبعد ازانقلاب بسیاری از فعالان ،نخبگان و افراد موثر در جامعه بااین شعارکه عضو هیچ حزب وجناحی نیستند شروع به فعالیت سیاسی کردند. این امر همچنان هم ادامه دارد وبايدگفت این افراد عدم انتساب به احزاب و جناح ها را برای خود امتیاز یا افتخار می دانند. ازجمله عامل مهم تر و موثرتر در نگاه منفی به احزاب فضای حراستی و امنیتی است که در کشور وجود دارد و اين فضا باعث پر هزینه شدن فعالیتهای حزبی شده است. از طرف دیگر افرادی درکشورهستندکه دموکراسی را قبول ندارند وآن را از مظاهر غرب و غرب زدگی میدانند اين افرادحتی رای مردم راهم قبول ندارند وآن را تزييني مي دانند. آنها راي مردم را از روی اجبار پذیرفتهاند،احزاب را مضر جامعه میدانند ومعتقدند احزاب گروه های ضد دین و ضد وحدت در جامعه هستند. این نگاه ها به نحوي درقدرت و برخی دستگاههای حراستی و امنیتی كشورهم وجوددارد كه باعث شده کار و فعالیت دراحزاب پرهزینه شود. جالب است بدانيددر شعار، عده کمی هستندکه نفی تحزب میکنند و بيشتر وجود حزب را لازم و ضروری می دانند اما همین افراد در عملکردشان مخل احزاب هستند. به همین دلیل است که احزاب فرصت و زمینه لازم را برای رشد و ارتقا پیدا نمی کنند و همواره با مانع و دست اندازهای مختلف مواجه هستند. افراد جامعه به ويژه جوانان احساس میکنند ورود و فعاليت دراحزاب به آینده شغلی و تحصیلی شان لطمه خواهد زد ومشکل ساز خواهد شدزيرازمانی که افراد مي خواهند وارد محيط شغلي وکاری شوندازآن هاسوال میشود چرا در فلان حزب فعالیت کردهاید و بر اساس فعالیتهایی که در احزاب داشتهاند، برایشان پرونده سازی و مانع تراشی می کنند. درصورتی که دستگاهها باید احزاب را تقویت وزمینه فعالیت براي مردم را گسترده کنند.به نظرم یکی ازمهمترین عواملی که جوانان نمیتوانند دركشورجایگاه واقعی خودشان راپیداودر آن رشدکنند، نگاه انقباضی و پرهزینه به احزاب است. تا زمانی که این مسائل در جامعه حل نشود احزاب نمی توانند به شکل واقعی فعالیت اجتماعی گستردهای داشته باشند. تشکیل و فعالیت احزاب ضرورت هر نظام مردم سالار است. مشکل دیگر كه درمورد فعاليت احزاب وجود دارد، فقدان ارتباط حقوقی احزاب با قانون انتخابات است؛ در دنیا حتی در افغانستان و عراق که اين اواخر به دموکراسی نسبی رسیده اند در قانون انتخابات آن هارابطه ارگانیک وحقوقی با احزاب وجود دارد. متاسفانه جمهوری اسلامی ایران که خود را در منطقه پیشتاز و مدعی میداند در این زمینه اقدام موثري انجام نداده است. درواقع درقانون انتخابات ما هیچ نسبت حقوقی و موثری با احزاب وجودندارد كه اين موضوع نيز برگرفته از همان نگاه منفی به احزاب است. زماني كه براي حل مشکلات وکاستی ها اقدام حقوقی شود، سرانجام با مخالفت شورای نگهبان مواجه خواهند شد.
آيا كمرنگ بودن احزاب در كشور به دليل عدم شفافيت در عملكردشان نيست ؟
اگر برای احزاب شرایط فعالیت واقعی و آسان وجود داشت واحزاب کوچکی که فقط می خواهند ازآن هایک اسم وجود داشته باشد و فاقد موضوعیت هستند با احزاب بزرگترادغام شوند تا احزاب جدیتر شکل بگیرد،بيشك احزاب بر اساس استاندارد های حزبی حرکت خواهند کرد و شفافیت در عملکرد شان وجود خواهد داشت زیرا احزاب نه تنها فعالیت شفاف دارند بلكه به شفافسازی سایر دستگاهها نیز میپردازند.دركناراين موارد اگرنگاه پرهزینه به احزاب کنار برود و فعالیت درحزبی به عنوان یک تشخص سیاسی در جامعه مطرح شود، درآن زمان است که شاهد ورود گسترده مردم به احزاب خواهیم بود زیرا بدنه اجتماعی جامعه درحال حاضرآمادگی پیوستن به احزاب را دارد.
چندي پيش علي لاریجانی بحثی را در مورد نظام پارلمانی کشور مطرح کرد؛ در گذشته رهبري نيز درسفری که به کرمانشاه داشتند به این موضوع اشاره کردند، به نظر شما آيا اجراي نظام پارلماني در كشور مي تواند موثر باشد؟
نظامهای دموکراسی متنوع و متفاوت هستند و درایران هم تلفیقی ازنظام پارلمانی و نظام ریاستی وجود دارد. نکته این است که در گذشته نظام پارلمانی را یک بار تجربه کردیم و در اثرکاستیهايی که درآن وجود داشت، قانون اساسی اصلاح و به نظام ریاستی تبدیل شد. به نظرم مشکلات کشور با اینگونه مسائل حل نخواهد شد؛ در واقع با بیان کردن ازاين دست مسائل می خواهیم از مشکلات فرارکنیم. وقتی می بینیم مشکلات با روش ها و سیاست های جاری قابل حل نیستند، نباید به دنبال راهحلهای غیرواقعی رفت.شايد برخی شخصیتها از جمله کسانی که از آن ها نام بردید از روی خیرخواهی این پیشنهاد را مطرح می کننداماعده ای میخواهند سوء استفاده کنند و درواقع به دنبال جمع کردن همین دموکراسی نسبی كه درکشوروجود دارد، هستند. آن ها میخواهند با توجه به اهرم و ابزار نظارت استصوابی، مجلس مورد نظر خود را تشکیل دهند وازدل چنين مجلسی ريیس قوه مجریه را که مطلوب و مورد نظر خودشان است، بيرون بیاورندتاازاین طریق ساختارهای غیر دموکراتیک و اقتدارگرایانه را برکشور حاکم کنند. این افراد و جریانها چون انتخاب مردم بيشتر بر خلاف منویات شان است و برنامه ها و اهداف غیرمردمی آن ها را به هم می ریزد،طرح حذف انتخاب ريیس جمهور را مطرح و بر نظام پارلمانی تاکید میکنند.
با توجه به حمایت های زیادی که اصلاح طلبان از روحانی داشتند، عملکرد اين دولت را چگونه ارزیابی میکنید؟
اصلاح طلبان در سالهای ۹۲ و ۹۶ در شرایط طبیعی نامزد انتخاباتی تعیین نکردند بلکه درراستای مصالح عمومی و منافع ملت و برای پیشگیری از وخامت بیشتر اوضاع کشور نامزد انتخاباتی معرفی کردند. درباره انتخاب آقای روحانی اصلاحطلبان صادقانه و روشن برای مردم توضیح دادند که چرا ایشان را معرفي کردند. در دوره اول ریاست جمهوری آقای روحانی، عملکرد ایشان در مجموع قابل قبول بود؛ گرچه درآن زمان هم اشکالات متعددی وجود داشت که تذکرات لازم داده شد. راهبرد اصلاح طلبان نسبت به دولت آقای روحانی حمایت وانتقاداست ولي سال ۹۶ و در دوره دوم ریاستجمهوری دو اتفاق مهم و خطای راهبردی توسط دولت به وقوع پیوست. خطای اول آقای روحانی مربوط به بعد از انتخابات بود. جهت گیری ورفتار آقای روحانی به نحو محسوس و ناگهانی تغییر پيداکرد؛ به گونهای که درجامعه احساس می شد.آقای روحانی به شعارها و وعده هایی که داده پشت کرده است. به نظر میرسد برای این خطا هیچ توجیه قابل قبولی وجود ندارد زیرا زمانی که مردم با تمام شورواحساس وشعور به پای صندوق رای آمدند و رای دادند، توقع دیگری داشتند اما احساس کردند به توقعات شان عمل نشده است. متاسفانه عمده افرادی که در کابینه حضور دارند و مدیران ارشد هم چنین رفتارهايی از خود نشان مي دهند. این نوع رفتارها باعث واردشدن شوک به جامعه وايجاد سرخوردگی جدی مردم نسبت به دولت مي شود.البته آقای روحانی بعد از چند ماه متوجه این خطای راهبردی خودشد و به نظر می رسد در اين اواخر درتلاش برای جبران آنهاست. البته اين موضوع را نبايد فراموش كرد كه جبران آن خطاهاواقناع افکار عمومی كاري بسیار سخت وزمانبر است. خطای راهبردی دوم دولت آقا روحاني این بودکه توان دولت یازدهم بیشتروقت ها صرف موضوعات اقتصادی شده بود؛ به ویژه روي کاهش تورم تمركززيادي داشت. ازجمله مشکلات مهم درآن دوران نقدینگی افسارگسیخته درکشوربودکه برای هر صاحب نظری به خوبي آشکار بود وبه زودی این اژدهای هفت سر همه مسائل رادرخود ميبلعد. نميدانم چرا دولت نتوانست درباره نقدینگی ها فکر اساسی وراه حل پیشگیری داشته باشد. البته همه میدانندکه منشأومبنای نقدینگیها فقط به دولت باز نمیگردد بلکه نهادها وجریانهای خارج از دولت بودندکه باتاسیس موسسات اعتباری وصندوق های مختلف پولشویی هايی كردند كه ضربه مهلکی به کشور وارد کرد. به هرحال دولتی که تمرکز خود را بر اقتصاد گذاشته بود باید برای رفع مشكلات ومهارآن چاره اندیشی میکرد واجازه گسترش بی رویه نمی داد تا به آستانه انفجار و تخریب نرسد. البته نباید فراموش کردکه ریشه بسیاری ازمسائل و مشکلات کشور به برخی جریانات تندسیاسی و دستگاه هایی باز می گرددکه هرروز بابینش های غلطی که دارند برای حرکت های سازنده کشور مشکل آفرینی و سنگ اندازی می کنند و به مثابه دستگاههای موازی با دولت رقابت می کنند. به هر حال مشکلات اقتصادی به روان مردم ضربه زده و باعث شده سرمایه ها به یک سوم کاهش پیداکند، تورم روند صعودی به خود بگیرد وبه رونق کسب وکار اقتصادی آسیب وارد كند.البته جنگ روانی واقتصادی ترامپ و دشمنان منطقه هم به تشدید اوضاع کمک کرده و نقش قابل توجهی داشته است.
ناگفته نماند اگر برخی عملکردهای غلط جریاناتی که دررأس قدرت هستند تداوم پیداکند، سرخوردگی و یأس در مردم ادامه پیدا كرده ومشکلآفرین خواهد شد.
راهبرد اصلاح طلبان در قبال دولت همچنان همان راهبرد حمایت وانتقاد است که متناسب با شرایط جاری و با توجه به نحوه عملکرد دولت ظهور و بروزپيدامي كند.حمایت اصلاح طلبان از دولت به خاطر مصالح عمومی ودرجهت کمک وتقویت برای خدمتگزاری بیشتر و بهتر دولت به مردم و کاهش مشکلات جامعه است. اصلاح طلبان درکنار حمایت از دولت نقدهاي مستمر وجدی خودشان را نسبت به کاستی ها وخطاها دارند. موضع گیری اصلاحطلبان بسیارشفاف است. برای جریان اصلاح طلب بسیارساده وراحت است که خودش رااز دولت جدا و ازهرگونه حمایتی دریغ كنند زیراهزینه ومشکلی برای آنان در پی نخواهدداشت.این کارهیچ خیرومنفعتي برای مردم و جامعه ندارد بلکه منجر به تشدید مشکلات و مسائل خواهد شد. کارهای اجرایی در دست دولت است اگردولت نتواند برای رفاه مردم کارکندوهمچنان کارها بر روی زمین باقی بماند، طبیعی است که مردم دلسردتر خواهند شد و رنج و مشکلات آنان افزایش پيداخواهد كرد.از سوی دیگر فشارهای خارجی ،تندروهاوجریانات سیاسی داخلی هم زیاد است ودرعین وجود این فشارها و مشکلات دولت باید مشکلات را حل کند؛ بنابراين هرحرکتی که روند حل مشکلات را آهستهتر كند به ضرر مردم تمام خواهد شد. البته تمام قوا ودستگاههای كشورباید در جهت منافع ملی و حرکت سازنده به نفع مردم تلاش و به دولت کمک کنند.
با توجه به حمایت های جریان اصلاحات ازآقای روحانی و ضعف هایی که در دولت وجود دارد به نظر می آید این ضعف به پای جریان اصلاحات نوشته شده است. آیا اصلاحطلبان برنامهای برای برون رفت از مشکلات دارند؟
شکی نیست که اصلاح طلبان بسیارآسیب دیده اند. البته دراین بحران همه آسیب دیده اند. اصلاح طلبان برای پیروزی این دولت درانتخابات باتمام توانشان به میدان آمدند و برای حمایتشان ازدولت روحاني دلایل راهبردی و منطقی داشتند. در واقع میخواستند از ایجاد شرایط وخیم تر درکشورجلوگیری کنند. مردم هم با درک شرایط کشور به صحنه آمدند تااین امرمحقق شد البته باید به مردم حق داد زیرا به اصلاح طلبان اعتماد کردند و به نامزد انتخاباتی مورد حمایت آنان رای دادند اما بعد با وضعیت نامناسبی مواجه شدند. باید دوباره اعتمادجامعه بازسازی شود و این امر مهم با تغییر رویکرد سازنده درکل حاکمیت ودولت نسبت به نحوه حل مسائل می تواندانجام پذیرد. مردم باید باورکنندکه سیاستها درحال تغییرکردن است و اوضاع بهتر خواهدشد. جریان اصلاحطلب نيز تلاش میکند با بدنه اجتماعی جامعه ارتباط موثرتر وسازندهتری برقرار و در مورد موضوعات و مشکلات روشنگری کند و در جایی که خطا صورت گرفته آن خطا را بپذیرند ودرعین حال حقایق را برای مردم بازگو کنند. همچنین اصلاح طلبان باید سعی کنند تا آنجا که میتوانند ازلحاظ فکری و ارائه پیشنهادهای سازنده به دولت کمک کرده و از هیچ گونه حمایت سازندهای دریغ نکنند. البته متاسفانه دولت در سیاستها و برنامهها بااصلاحطلبان مشورت نمیکند. در هر حال جریان اصلاحات با شرایط سختی در جامعه مواجه است و ضمن پذیرش خطاها دنبال آن است که با مردم گفت وگو وارتباط سازندهتروروشنگری بیشتری براي مردم داشته باشد.اطمینان دارم که ازفضای ملتهب و حادی که درکشور حکمفرماست گذر خواهیم کرد و فضای روانی جامعه به نحو مثبتی تغییرخواهدکرد.
با توجه به ضربه های وارد شده به جریان اصلاحات بر اثر ناكارآمديهاي دولت، آیا درسال ۱۴۰۰ گزینههای نزدیک به اصلاحات رای خواهد آورد؟
اصلاحطلبان درباره انتخابات مجلس آینده که نزدیکتراست هنوز وارد بحث جدی نشده اند. درحال حاضر تمام فکر و تلاش اصلاحطلبان این است که کشور از شرایط التهاب خارج وبه يك آرامش نسبی برسد. مردم باید از حالت انفعال وسردرگمی خارج شوند و به نشاط و سرزندگی برسند. بایدآرامش دوباره درجامعه حاکم وفضای اعتماد شکل بگیرد. ناگفته نماند اگر برخی عملکردهای غلط جریاناتی که دررأس قدرت هستند تداوم پیداکند سرخوردگی و یاس در مردم ادامه پیداخواهدکرد ومشکلآفرین خواهد شد. راهبرد تندروها این است که مردم پای صندوقهای رای نیایند تا به خیال خودشان پیروزی شان تضمین شود. این راهبرد برای نظام وکشورخطرناک است. بنابراین همه باید تلاش کنند تا از این فضای انفعالی و ملتهب خارج شویم. خوشبختانه فضا کمی آرام تر شده است زیرا شرایط بازار در حال سر و سامان یافتن است اگر ثبات اقتصادی ایجاد وتداوم پیدا کند و مردم آن را حس کنند فعالیت های سازنده در کشور دوباره شکل می گیرد. به نظرم برای تصمیمگیری های انتخاباتی هنوز زود است. البته عدهای نکته ها و نظراتشان را در مورد انتخابات مطرح میکنند اما هنوز تصمیمگیریهای جدی صورت نگرفته است. در حال حاضر عمده بحث اصلاح طلبان حول برون رفت از مشکلات کشوراست.
گذشته از رياستجمهوري، در مجلس نيز اصلاحطلبان عملكرد چندان چشمگيري نداشتند، نظر شما درباره ليست اميد و مجلس دهم چيست؟
همگان به خاطر دارند ماههای منتهی به اسفند ۹۴ که انتخابات مجلس دهم صورت گرفت درآن زمان اصلاح طلبان و جامعه ازمجلس چه انتظاری داشتند و می خواستند چه مجلسی شکل بگیرد؟ در مجلس نهم افراطیون حرف اول را می زدند و صدای بلندی داشتند و هرروز برای جامعه مشکل و بحرانی ساز می کردند. باوجود نظارت استصوابی شدیدی که در انتخابات وجود دارد وموانع فراواني که برسرراه اصلاحطلبان هست آنان تلاش کردندتاباتشکیل مجلس دهم صدای تندروها را به حاشیه برده و عقلانیت و اعتدال را برآن حاکم کنند. درآن زمان کسی مدعی این نبود که ما می خواهیم یک مجلس یک دست اصلاحطلب تشکیل دهیم. زمانی که نتیجه بررسی صلاحیتها اعلام شد بیسابقهترین رد صلاحیتها در تاریخ جمهوری اسلامی رخ داد. در مجالس قبلی نيز رد صلاحیت زیاد بود اما این دوره قابل مقایسه با دورههای قبلی نبود. وقتی اسامی اعلام شد درکل کشور از اعضای مدنظر اصلاحات فقط ۳۰ نفر تایید شده بودند؛ جریان اصلاح طلب بنابر راهبردی که داشت مجبور شد سراغ نیروهای کمتر شناخته شده برود. حتی در جایی اگر فرد اصلاحطلبی باقی نمانده بود سراغ نیروی اصولگرایان معتدل رفت و آن هارا به لیست اضافه کردند تا جلوی ورود افراد تندروبه مجلس گرفته شود. بنابراين باید توجه داشت که لیستها در چنان شرایطی بسته شد. در آن زمان هدف اصلاحطلبان برای کل جامعه روشن بود و مردم باهوشیاری وآگاهی کامل به لیست ها رای دادند. در بدو تشکیل مجلس عده قابل توجهی از افرادی که در فهرست امید بودند بر خلاف تعهدات اخلاقی ، انسانی و اسلامی خود فراکسیون امید را ترک و به فراکسیونهای دیگر رفتند. این حرکت تاحدودي قابل پیشبینی بود. فردی که فاقد پیشینه روشن سیاسی و تشکیلاتی باشد بيشك مواضع روشن سیاسی ندارد ونمیتواند پایبند به میثاق هاي خودباشد. از خسارتهای بزرگ این نحوه نظارت حذف بسیاری از نیروهای اصیل و حضور نیروهای بدون پیشینه و پشتوانه روشن سیاسی و تشکیلاتی بود. به هر حال بیشترین هدف به حاشیه بردن تندروها بود که این امر محقق شد.زمانی که اصلاح طلبان درتهران وبرخی کلانشهرها به پیروزی قاطع رسیدند سطح توقعات مردم یک مرتبه بالا رفت و برخی از فعالان هم دانسته یا نادانسته به آن دامن زدند. بسیاری فکر کردند با پیروزی اصلاح طلبان یک مجلس اصلاحطلب تشکیل شده است. البته اصلاحطلبان نيز سعی نکردند این موضوع را برای جامعه توضیح داده و تبیین کنند. با وجود این، مجلس دهم نسبت به انتظاری که از او می رفته تاحدودي موفق عمل کرده است؛ یعنی تندروها در اقلیت قرارگرفتهاند و باوجود اینکه صدای بلندوپرهیاهويی دارند اما ازکمترین اثر بخشی برخوردارهستند. درواقع امروزه درمجلس عقلانیت و اعتدال نسبی حاکم شده است. البته مجلس دربعد نظارتی خود نسبت به دستگاههای حاکمیت ودرتصویب طرح های موثروسازندهای که درراستای تقویت و تحکیم حقوق اساسی مردم باشد ضعیف عمل کرده است. فراکسیون امید نيز درکنار نقاط ضعف و برخی سکوتها و بی عملیها، دستاوردهای مثبت و قابل قبولی داشته است. حضور فعال و قابل قبول در هيات ريیسه وکمیسیونها ، پیگیری و حل برخی مشکلات جامعه از دستاوردهای خوب آنان است.همانگونه كه اشاره کردم فراکسیون امید از فرصتهای مجلس استفاده بسیاربهتر ومفيدتردرراستای پاسخ به مطالبات مردم و مواجهه با تندروی ها و اقدام های مخرب كرده است.
عملکرد شورای اصلاح طلب پنجم را چگونه ارزیابی می کنید؟
وقتی این شورا تشکیل شد از همان ابتدا با مشکلات فراوانی باقیمانده از مدیریت قبلی مانند بدهیهای کلان شهرداری و نیروهای مازاد روبهرو بود. از سوی دیگر بسياري به دنبال ایجاد شکاف وانشقاق در بین اعضای شورا بودند. آنها میخواستند سرنوشت شورای اول را به این شورا تحمیل کنند که این شورا هم ناکارآمد شود و به سمت انحلال پیش رود اما این شورا توانسته انسجام خودش را به خوبی حفظ کند. حتی آنان با شهردار شدن محسن هاشمی که فردی ارزشمند،مجرب وتوانمنداست نیز به خاطر حفظ انسجام در شورا موافقت نکردند. به نظرم از دستاوردهای شورای پنجم همین حفظ انسجام است. عوض شدن شهرداران هم ربطی به شوراي شهرنداشته زيراهردو مورد تحمیلی و خارج از اختيارات شوراها بودند. یکی دیگر از دستاوردهای شوراي پنجم اجراوپیگیری فرآیند شفافتسازي در همه زمینههاست.مساله شفافیت امروزه یکی ازنیازهای مبرم و فوری درتمامي دستگاههای حکومتی است و از عوامل بسیار موثردرپیشگیری از انواع فساد هاست. شورای تهران به عنوان پیشتاز در این عرصه عمل کرده است. در زمینه کاهش آلودگی هوا و تسهیل حمل و نقل نیز شورا و شهرداری اقدامات موثری انجام دادهاندکه اقدامات آن ها برای شهروندان محسوس است. در سال جاری به وضوح با کاهش آلودگی هوا مواجه بودهایم. همچنین اين شورا توانست ازروندمخرب وخطرناک شهرفروشی جلوگيري كند. متاسفانه عملیات روانی و تبلیغی تندروها عليه آنان فضا را مشوش کرده است. متاسفانه اين افراداجازه نمیدهند دستاوردها ذائقه مردم را شیرین کند. فکرمی کنم همین که روند برخی اقدامهای آسیبساز مثل موضوعهای 12 پرونده ای که در زمان آقای نجفی گردآوری و به دستگاه قضایی ارسال شد وجلوی املاک نجومی و سوءاستفاده عظیم مالی که برخی عوامل آن اکنون در زندان هستند گرفته شد، فضای نوید بخشی را برابر شهروندان تهرانی ترسیم کرده است. البته شورا و شهرداری باید توجه و تلاش بیشتری کرده و از توان و نیروی نخبگان و صاحب نظران بیشتر استفاده کنند.همچنین ارتباط دوسویه و مستمر با شهروندان برقرار کرده وآن هارا تقویت کنند.
طيفي به نام نو اصولگرایی از سوي آقاي قاليباف راه اندازي شده است كه برخي ازاصولگرایان این جریان را قبول ندارند،. آیا شما از تشکیل این طیف جدید خبر دارید؟ به نظر شما آقای قالیباف موفق خواهد شد؟
بله، در جریان این طیف هستم. البته بعضی وقتها با واژه ها بازی می شود. ابتدا باید معنی نواصولگرایی و سپس ابعاد، شاخص ها وگفتوگوي آن مشخص شود. فقط با یک نام نمی توان گفت جریانی شکل گرفته است. آقای قالیباف تاکنون در مورد نواصولگرایی نكته خاصي نگفته و هدفهایی را مشخص نکرده است. به نظر میرسد این ادعا به جای واقعیت، بیشتر استفاده ازکلمات است.
اگر اين اقدامات درراستاي فعاليتهاي انتخاباتي باشد به نظر شما آياچنين گزينهاي ميتواند راي مردم را به خود اختصاص دهد؟
نمی دانم به خودشان مربوط است. اما به نظر میرسد اگر شخصی سه بار کاندیدا شودو نتواندرای بیاورد دیگر نمیتواند اعتماد مردم را جلب کند.
40 سال از انقلاب اسلامی میگذرد، مردم دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا را در بدنه جامعه و نظام تجربه کرده اند، آیا با توجه به مشکلات موجود و دلسردی مردم نیاز نیست جریان جدیدی شکل بگیرد؟
تصور غلطی که بین برخی از فعالان و صاحبنظران وجود دارد این است که فکر می کنند جریانهای سیاسی با روش دستوری و کلیشهای قابل راه اندازی هستند. جریانات سیاسی به تدریج و در یک فرآیند تاریخی شکل می گیرند، آنها پایگاه اجتماعی خاصی دارند، گفتوگوي روشن و اشخاص شاخص و بارزی درآن جریانات فعالیت می کنندکه این افراد در طول شکلگیری آن جریان در جامعه شناخته شدهاند.
به عنوان مثال در ابتدای تشکیل دولت اول آقای روحانی برخی دوستان ایشان اعلام کردند که جریان سومی به نام جریان اعتدال تشکیل دادهاند که یک ادعای سطحی و غیر واقعی بود. در واقع جریان اعتدال یکی از وجوه جریان اصلاحات است. یکی از ویژگیهای اصلاحات اعتدال یعنی عقلانیت و میانهروی است که به خاطر تندروی هایی که درگذشته وجود داشته دراین زمان برجسته شده است. بيشك با اراده چند نفر نمیتوان یک جریان سیاسی را راه اندازی کرد. اگر بخواهد جریان سومی در سپهر سیاسی کشور شکل بگیرد باید در یک فرآیند تاریخی و با پشتوانه های اجتماعی،بااندیشه وایدئولوژیک باشد. در حال حاضر موضوع مهم سیاستي درجامعه این است که جریانهای اصلی کشور خودشان را روزآمدکنند. البته کل نظام هم باید متناسب با اقتضائات زمانی خودش را روزآمدکند تا سیاستهای سازنده تر و بهتری در جهت ساختن و اداره بهینه کشور داشته باشد.
موجی هم که در جامعه راه افتاده و عدهای مطرح کردند که دوران اصولگرایی و اصلاح طلبی به سرآمده است فقط یک موج هیجانی است که در واکنش به مشکلات و بیسامانیهاي اقتصادی و فشارهای تندروهای داخلی و خارجی مطرح شده است.این موج مدت زمان کوتاهی دارد و با کاهش مشکلات و آرامتر شدن جامعه فروکش خواهدکرد. مهم اين است که جناح های ریشه دارسیاسی به ویژه اصلاحطلبان با کارآمدی سیاسی و تشکیلاتی، خود را ارتقا دهند و روشها و برنامههای خود را متناسب با واقعیات و نیازهای جامعه و مطالبات مردم كنند.
نظرشمادرباره طرح گفتوگوي ملي چيست آيا اين طرح مي تواند راهگشاي حل مشكلات كشور باشد؟
برای اینکه اهمیت و ابعاد طرح گفتوگوي ملی مشخص شود باید به موضوع اساسی و زیر بنایی که ریشه اصلی معضلات و مشکلات کشور است، توجه كرد كه آن موضوع اساسی عبارت از فقدان اجماع پایدار ملی بر سر منافع ملی و راه حل چالش ها و مسائل اساسی کشور در جامعه به ویژه در درون هيات حاکمه است. ملاحظه کنید درکشور از نظر منابع مورد نیاز اعم از منابع انسانی و مادی هیچ کمبودی نداریم. مشکلات از عدم اتصال وارتباط مناسب و سازنده منابع به هم شکل گرفته است.اگر منابع دریک راستا به هم متصل می شدند همه دستگاه ها و نهاد ها به صورت مشخص در جهت تحقق اهداف تعیین شده و به صورت هم افزایی حرکت میکردند. این عدم اتصال سازنده منابع باعث شده تا مشکلات اساسی درجامعه شکل بگیرد ورفتارها و رقابت ها به جای هم افزایی جنبه مخرب داشته باشد. یکی از اصول و ارکان رقابت این است که رقابت ها بايد در ذیل خطوط قرمز و وحدت و منافع ملی صورت گیرد. درکشورهای پیشرفته و مردمسالار منافع ملی جزو اصول مورد اجماع همه جریان ها و نهاد ها به ویژه در درون هيات حاکمه است ورقابت ها ذيل منافع ملي صورت مي گيرد. متاسفانه درکشور ما رقابت ها بيشتر برسرمسائل اساسی و منافع ملی است و این رقابت هاي مخرب به تدریج شکاف های عمیقی را در سیاست، فرهنگ و جامعه به وجود آورده و سرمایه های فراوانی را نابودکرده است. تنها راه برون رفت از مشکلات اين است كه به اجماع ملی برسيم و درباره مسائل ومشکلات با يكديگر گفتوگوكنيم؛ در غیراین صورت راه دیگری وجودندارد زيرا راه هاي بسياري تجربه شده و نتیجهای حاصل نشده است. لازم به ذکر است که گفت و گو به اين معناست که همه طرفها بپذیرندکه طرف مقابلشان حرفهاي درستی ومنطقي برای گفتن دارد واينكه اشتباهات وخطاهاي خودشان را بپذيرند. اين گفت و گو باید همدلانه ودرجهت منافع ملي باشد،نه اینکه طرف ها بخواهند به هر قیمتی كه شده حرفشان را به کرسی بنشانند. باید نکته ها و نظریات بدون موانع گفته شود. در طرح اجماع ملی یا همان گفت و گوی ملی باید نقاط مشترک را مشخص و برای مسائلی که درآن اختلاف وجود دارد، راه حل پیدا كرد. در واقع باید به یک اجماع کلی برسرمسائل اساسی کشور رسید؛ این اجماع باید در درجه اول در درون حاکمیت شکل بگیرد و بعد به دنبال آن در بدنه اجتماعی، نخبگان، فعالان سیاسی، احزاب و جناح ها، نهادهای مدنی و سایر اقشار صورت گيرد. همیشه چالشها و مشکلات بوده وتکرار میشود اما زمانی که مشکلات شکل فزاینده پیدا کند، روی هم انباشته و وضعیت کاهنده و مخربی پدید می آورد.اگر به این وضعیت برسیم، اوضاع بسيارخطرناک و وخیم خواهد شد. فلسفه طرح گفتوگوی ملی یا آشتی ملی این است که سخنان و حرف های منطقی و درست یکدیگر را بپذیریم و اینکه قبول کنیم همه افراد وجريان ها خطاهايی كرده اند. دراین گفتوگو نباید عدهای فقط خودشان را برحق بدانند و معتقد باشند بقیه باید طبق روش و منش آن ها عمل کنند و حتی در صدد تخطئه آنان برآیند.
طرح گفت و گوی ملی طرحي بود كه از سوي جريان اصلاح طلبان مطرح شد.آيا برای اجرای این طرح اقداماتی صورت گرفته است ؟
اصلاح طلبان چند سالی است که این طرح را با عناوین مختلف در سطح جامعه مطرح كرده وآن را ترویج میدهند. در واقع اصلاحطلبان به دنبال این هستند تا ضرورت اين طرح ملي را برای حاکمیت و جامعه ترسیم کنند تا همه جریان ها، شخصیت ها ، مقامات و گروهها متقاعد شوند که هیچ موضوعی مهمتر از موضوع گفت و گوی ملی نیست. متاسفانه در مقابل این طرح مقاومت هایی وجود داردکه این مقاومتها از دو جنس است یک جنس آن به تندروها باز می گردد.آنها همواره یکه تازی و میدان داری می کنند وتاكنون آسیبهای غیر قابل جبرانی به کشور وارد کرده اند، تندروها هرحرکت سازنده و مفیدی را با غوغاسالاری و فضاسازی مخدوش میکنند و اجازه نمیدهند آن حرکت به ویژه در عرصه گفت و گو و اتحاد ملي انجام شودزيرا هرگونه فضای سازنده و اعتماد بخش در حاکمیت وبدنه جامعه به زیان آنهاست ودرتلاش هستند اين مسائل را به حاشیه ببرندتامنافع نامشروع شان به خطر نيفتد. جنس بعدی ،عدم اطلاع و آگاهی برخی جریانات سیاسی و حکومتی از ضرورت گفت و گوی ملی است.
از جمله دلایل عدم آگاهی جريانات سياسي به عملکرد آن ها بازميگردد. متاسفانه برخي جريانات نسبت به مسائل روز وانطباق با نیازها و ضرورتهای جامعه تاخیر چشمگیری دارند كه این امر مشکلآفرین شده است. دلیل بعدی به رانتهای سیاسی و تبلیغاتی که در بخشي از جناحها وجریانات سیاسی و حاکمیتی است، بازميگردد. درکشور هميشه جریان اصولگرا ازرانتهای سیاسی و تبلیغاتی گسترده استفاده می کند.تمام امکانات برای اين جريان هميشه فراهم است؛ به همين دليل است كه از رشد و بلوغ سیاسی و تشکیلاتی لازم برخوردار نيست .در نتیجه احساس نیاز به گفتوگوی ملی و ضرورت آن هم نمی کند. البته اين طرح تازه شروع شده واصلاحطلبان علاوه بر تبیین و ترویج این طرح ملی باید اقدامات عملی زیادی را دنبال کند.
بايد اشاره كنم كه این طرح یک حرکت ملی و فوق جناحی محسوب می شودكه اجرای آن چند مرحله دارد. ابتدا باید درحاکمیت و جامعه زمينه شكل گيري آن به وجود بیاید. جالب است بدانید من گاهی با برخی ازاصولگرایان درباره ضرورت این طرح صحبت کردهام، بعضی از آن ها می گفتندکه دنبال گفتوگو هستند؛درواقع آن هافکر می کردند این طرح شبیه جلسات مناظره وسخنرانی های دوجانبه در دانشگاههاست. در حالی که این طرح فراتر وپر ابعادتراز این مسائل است. مناظره ها و گفت و گو هایی که دردانشگاه ها ومحافل عمومی برگزار می شود به اين صورت است که هر کسی به دنبال اثبات حرف خودش است ومی خواهد به هر گونه كه شده مخاطب را تحت تاثیر نظرات وافكارخودش قرار دهد. در مناظره ها همیشه جبههگیری وجود دارد و گاهی باعث مي شود به ضد خودش تبديل شود وشکافها را بیشتر می کند. بهتر است این طرح ابتدا ازمتن حاکمیت که قدرت ازآنجا شروع می شود، شکل بگیرد. اين طرح به معناي آن نیست که ابتدا مسائل و نقطهنظرات گفته ودرآخر رای گیری صورت گیردیاهرچه مقام بالاتر بگوید همان اجرا شود.گفت وگو به اين معناست که همه بدون تصمیم قبلی وارد گفت وگو شوند به حرف یکدیگرگوش كنند و واقعیت ها را بپذيرند.همچنين نقاط مشترک را پیداکنندوبرای برطرف شدن اختلافات به راه حل مناسب برسند. درواقع درفرآيند گفت وگوي ملي همه باید به یک اجماع پایداربرسند وحاکمیت برای عملیاتی شدن این طرح ابتدا اقدام کند تا حرکت همافزایی درجامعه شکل بگیرد؛ دراين صورت است كه بسیاری ازمسائل و مشکلات به طور طبیعی حل خواهد شد. به نظرم همانگونه كه اصلاحطلبان در ارائه این طرح پیشگام بودند در عملیاتی شدن آن هم بايدازخودگذشتگی كرده وپیشگام شوندتاجریانات رقیب به ضرورت این طرح پی ببرند وانگیزه هاي لازم را پیدا کنند. شخصیتها و چهره های مطرح و موثر اصلاح طلب و احزاب و نهادهای مدنی باید این طرح را در دستورکار اصلی و اولیه خود قرار دهندوبرای عملیاتی شدن آن برنامهریزی دقیق و واقع بینانه ای را انجام دهند. این اقدام مهم ملی نیاز به ازخودگذشتگی و تلاش خستگی ناپذیر دارد.
اين روزها درجامعه به احزاب وجریانات فعال سياسي نگاه منفی وجوددارد؛ دليل اين رويكرد چيست و چرا اين احزاب به جوان گرایی روي نمی آورند؟
در نگاه منفی به احزاب چند عامل وجود دارد. یکی ازآن عوامل ریشه در تاریخ دارد. در دهه های گذشته و قبل از انقلاب بعضی ازاحزاب وابستگی خارجی داشته و دست نشانده بودند ورفتارها در راستای منافع ملی نبود كه ازهمان زمان نگاه منفی به احزاب شروع شده است .در ادامه وبعد ازانقلاب بسیاری از فعالان ،نخبگان و افراد موثر در جامعه بااین شعارکه عضو هیچ حزب وجناحی نیستند شروع به فعالیت سیاسی کردند. این امر همچنان هم ادامه دارد وبايدگفت این افراد عدم انتساب به احزاب و جناح ها را برای خود امتیاز یا افتخار می دانند. ازجمله عامل مهم تر و موثرتر در نگاه منفی به احزاب فضای حراستی و امنیتی است که در کشور وجود دارد و اين فضا باعث پر هزینه شدن فعالیتهای حزبی شده است. از طرف دیگر افرادی درکشورهستندکه دموکراسی را قبول ندارند وآن را از مظاهر غرب و غرب زدگی میدانند اين افرادحتی رای مردم راهم قبول ندارند وآن را تزييني مي دانند. آنها راي مردم را از روی اجبار پذیرفتهاند،احزاب را مضر جامعه میدانند ومعتقدند احزاب گروه های ضد دین و ضد وحدت در جامعه هستند. این نگاه ها به نحوي درقدرت و برخی دستگاههای حراستی و امنیتی كشورهم وجوددارد كه باعث شده کار و فعالیت دراحزاب پرهزینه شود. جالب است بدانيددر شعار، عده کمی هستندکه نفی تحزب میکنند و بيشتر وجود حزب را لازم و ضروری می دانند اما همین افراد در عملکردشان مخل احزاب هستند. به همین دلیل است که احزاب فرصت و زمینه لازم را برای رشد و ارتقا پیدا نمی کنند و همواره با مانع و دست اندازهای مختلف مواجه هستند. افراد جامعه به ويژه جوانان احساس میکنند ورود و فعاليت دراحزاب به آینده شغلی و تحصیلی شان لطمه خواهد زد ومشکل ساز خواهد شدزيرازمانی که افراد مي خواهند وارد محيط شغلي وکاری شوندازآن هاسوال میشود چرا در فلان حزب فعالیت کردهاید و بر اساس فعالیتهایی که در احزاب داشتهاند، برایشان پرونده سازی و مانع تراشی می کنند. درصورتی که دستگاهها باید احزاب را تقویت وزمینه فعالیت براي مردم را گسترده کنند.به نظرم یکی ازمهمترین عواملی که جوانان نمیتوانند دركشورجایگاه واقعی خودشان راپیداودر آن رشدکنند، نگاه انقباضی و پرهزینه به احزاب است. تا زمانی که این مسائل در جامعه حل نشود احزاب نمی توانند به شکل واقعی فعالیت اجتماعی گستردهای داشته باشند. تشکیل و فعالیت احزاب ضرورت هر نظام مردم سالار است. مشکل دیگر كه درمورد فعاليت احزاب وجود دارد، فقدان ارتباط حقوقی احزاب با قانون انتخابات است؛ در دنیا حتی در افغانستان و عراق که اين اواخر به دموکراسی نسبی رسیده اند در قانون انتخابات آن هارابطه ارگانیک وحقوقی با احزاب وجود دارد. متاسفانه جمهوری اسلامی ایران که خود را در منطقه پیشتاز و مدعی میداند در این زمینه اقدام موثري انجام نداده است. درواقع درقانون انتخابات ما هیچ نسبت حقوقی و موثری با احزاب وجودندارد كه اين موضوع نيز برگرفته از همان نگاه منفی به احزاب است. زماني كه براي حل مشکلات وکاستی ها اقدام حقوقی شود، سرانجام با مخالفت شورای نگهبان مواجه خواهند شد.
آيا كمرنگ بودن احزاب در كشور به دليل عدم شفافيت در عملكردشان نيست ؟
اگر برای احزاب شرایط فعالیت واقعی و آسان وجود داشت واحزاب کوچکی که فقط می خواهند ازآن هایک اسم وجود داشته باشد و فاقد موضوعیت هستند با احزاب بزرگترادغام شوند تا احزاب جدیتر شکل بگیرد،بيشك احزاب بر اساس استاندارد های حزبی حرکت خواهند کرد و شفافیت در عملکرد شان وجود خواهد داشت زیرا احزاب نه تنها فعالیت شفاف دارند بلكه به شفافسازی سایر دستگاهها نیز میپردازند.دركناراين موارد اگرنگاه پرهزینه به احزاب کنار برود و فعالیت درحزبی به عنوان یک تشخص سیاسی در جامعه مطرح شود، درآن زمان است که شاهد ورود گسترده مردم به احزاب خواهیم بود زیرا بدنه اجتماعی جامعه درحال حاضرآمادگی پیوستن به احزاب را دارد.
چندي پيش علي لاریجانی بحثی را در مورد نظام پارلمانی کشور مطرح کرد؛ در گذشته رهبري نيز درسفری که به کرمانشاه داشتند به این موضوع اشاره کردند، به نظر شما آيا اجراي نظام پارلماني در كشور مي تواند موثر باشد؟
نظامهای دموکراسی متنوع و متفاوت هستند و درایران هم تلفیقی ازنظام پارلمانی و نظام ریاستی وجود دارد. نکته این است که در گذشته نظام پارلمانی را یک بار تجربه کردیم و در اثرکاستیهايی که درآن وجود داشت، قانون اساسی اصلاح و به نظام ریاستی تبدیل شد. به نظرم مشکلات کشور با اینگونه مسائل حل نخواهد شد؛ در واقع با بیان کردن ازاين دست مسائل می خواهیم از مشکلات فرارکنیم. وقتی می بینیم مشکلات با روش ها و سیاست های جاری قابل حل نیستند، نباید به دنبال راهحلهای غیرواقعی رفت.شايد برخی شخصیتها از جمله کسانی که از آن ها نام بردید از روی خیرخواهی این پیشنهاد را مطرح می کننداماعده ای میخواهند سوء استفاده کنند و درواقع به دنبال جمع کردن همین دموکراسی نسبی كه درکشوروجود دارد، هستند. آن ها میخواهند با توجه به اهرم و ابزار نظارت استصوابی، مجلس مورد نظر خود را تشکیل دهند وازدل چنين مجلسی ريیس قوه مجریه را که مطلوب و مورد نظر خودشان است، بيرون بیاورندتاازاین طریق ساختارهای غیر دموکراتیک و اقتدارگرایانه را برکشور حاکم کنند. این افراد و جریانها چون انتخاب مردم بيشتر بر خلاف منویات شان است و برنامه ها و اهداف غیرمردمی آن ها را به هم می ریزد،طرح حذف انتخاب ريیس جمهور را مطرح و بر نظام پارلمانی تاکید میکنند.
با توجه به حمایت های زیادی که اصلاح طلبان از روحانی داشتند، عملکرد اين دولت را چگونه ارزیابی میکنید؟
اصلاح طلبان در سالهای ۹۲ و ۹۶ در شرایط طبیعی نامزد انتخاباتی تعیین نکردند بلکه درراستای مصالح عمومی و منافع ملت و برای پیشگیری از وخامت بیشتر اوضاع کشور نامزد انتخاباتی معرفی کردند. درباره انتخاب آقای روحانی اصلاحطلبان صادقانه و روشن برای مردم توضیح دادند که چرا ایشان را معرفي کردند. در دوره اول ریاست جمهوری آقای روحانی، عملکرد ایشان در مجموع قابل قبول بود؛ گرچه درآن زمان هم اشکالات متعددی وجود داشت که تذکرات لازم داده شد. راهبرد اصلاح طلبان نسبت به دولت آقای روحانی حمایت وانتقاداست ولي سال ۹۶ و در دوره دوم ریاستجمهوری دو اتفاق مهم و خطای راهبردی توسط دولت به وقوع پیوست. خطای اول آقای روحانی مربوط به بعد از انتخابات بود. جهت گیری ورفتار آقای روحانی به نحو محسوس و ناگهانی تغییر پيداکرد؛ به گونهای که درجامعه احساس می شد.آقای روحانی به شعارها و وعده هایی که داده پشت کرده است. به نظر میرسد برای این خطا هیچ توجیه قابل قبولی وجود ندارد زیرا زمانی که مردم با تمام شورواحساس وشعور به پای صندوق رای آمدند و رای دادند، توقع دیگری داشتند اما احساس کردند به توقعات شان عمل نشده است. متاسفانه عمده افرادی که در کابینه حضور دارند و مدیران ارشد هم چنین رفتارهايی از خود نشان مي دهند. این نوع رفتارها باعث واردشدن شوک به جامعه وايجاد سرخوردگی جدی مردم نسبت به دولت مي شود.البته آقای روحانی بعد از چند ماه متوجه این خطای راهبردی خودشد و به نظر می رسد در اين اواخر درتلاش برای جبران آنهاست. البته اين موضوع را نبايد فراموش كرد كه جبران آن خطاهاواقناع افکار عمومی كاري بسیار سخت وزمانبر است. خطای راهبردی دوم دولت آقا روحاني این بودکه توان دولت یازدهم بیشتروقت ها صرف موضوعات اقتصادی شده بود؛ به ویژه روي کاهش تورم تمركززيادي داشت. ازجمله مشکلات مهم درآن دوران نقدینگی افسارگسیخته درکشوربودکه برای هر صاحب نظری به خوبي آشکار بود وبه زودی این اژدهای هفت سر همه مسائل رادرخود ميبلعد. نميدانم چرا دولت نتوانست درباره نقدینگی ها فکر اساسی وراه حل پیشگیری داشته باشد. البته همه میدانندکه منشأومبنای نقدینگیها فقط به دولت باز نمیگردد بلکه نهادها وجریانهای خارج از دولت بودندکه باتاسیس موسسات اعتباری وصندوق های مختلف پولشویی هايی كردند كه ضربه مهلکی به کشور وارد کرد. به هرحال دولتی که تمرکز خود را بر اقتصاد گذاشته بود باید برای رفع مشكلات ومهارآن چاره اندیشی میکرد واجازه گسترش بی رویه نمی داد تا به آستانه انفجار و تخریب نرسد. البته نباید فراموش کردکه ریشه بسیاری ازمسائل و مشکلات کشور به برخی جریانات تندسیاسی و دستگاه هایی باز می گرددکه هرروز بابینش های غلطی که دارند برای حرکت های سازنده کشور مشکل آفرینی و سنگ اندازی می کنند و به مثابه دستگاههای موازی با دولت رقابت می کنند. به هر حال مشکلات اقتصادی به روان مردم ضربه زده و باعث شده سرمایه ها به یک سوم کاهش پیداکند، تورم روند صعودی به خود بگیرد وبه رونق کسب وکار اقتصادی آسیب وارد كند.البته جنگ روانی واقتصادی ترامپ و دشمنان منطقه هم به تشدید اوضاع کمک کرده و نقش قابل توجهی داشته است.
ناگفته نماند اگر برخی عملکردهای غلط جریاناتی که دررأس قدرت هستند تداوم پیداکند، سرخوردگی و یأس در مردم ادامه پیدا كرده ومشکلآفرین خواهد شد.
راهبرد اصلاح طلبان در قبال دولت همچنان همان راهبرد حمایت وانتقاد است که متناسب با شرایط جاری و با توجه به نحوه عملکرد دولت ظهور و بروزپيدامي كند.حمایت اصلاح طلبان از دولت به خاطر مصالح عمومی ودرجهت کمک وتقویت برای خدمتگزاری بیشتر و بهتر دولت به مردم و کاهش مشکلات جامعه است. اصلاح طلبان درکنار حمایت از دولت نقدهاي مستمر وجدی خودشان را نسبت به کاستی ها وخطاها دارند. موضع گیری اصلاحطلبان بسیارشفاف است. برای جریان اصلاح طلب بسیارساده وراحت است که خودش رااز دولت جدا و ازهرگونه حمایتی دریغ كنند زیراهزینه ومشکلی برای آنان در پی نخواهدداشت.این کارهیچ خیرومنفعتي برای مردم و جامعه ندارد بلکه منجر به تشدید مشکلات و مسائل خواهد شد. کارهای اجرایی در دست دولت است اگردولت نتواند برای رفاه مردم کارکندوهمچنان کارها بر روی زمین باقی بماند، طبیعی است که مردم دلسردتر خواهند شد و رنج و مشکلات آنان افزایش پيداخواهد كرد.از سوی دیگر فشارهای خارجی ،تندروهاوجریانات سیاسی داخلی هم زیاد است ودرعین وجود این فشارها و مشکلات دولت باید مشکلات را حل کند؛ بنابراين هرحرکتی که روند حل مشکلات را آهستهتر كند به ضرر مردم تمام خواهد شد. البته تمام قوا ودستگاههای كشورباید در جهت منافع ملی و حرکت سازنده به نفع مردم تلاش و به دولت کمک کنند.
با توجه به حمایت های جریان اصلاحات ازآقای روحانی و ضعف هایی که در دولت وجود دارد به نظر می آید این ضعف به پای جریان اصلاحات نوشته شده است. آیا اصلاحطلبان برنامهای برای برون رفت از مشکلات دارند؟
شکی نیست که اصلاح طلبان بسیارآسیب دیده اند. البته دراین بحران همه آسیب دیده اند. اصلاح طلبان برای پیروزی این دولت درانتخابات باتمام توانشان به میدان آمدند و برای حمایتشان ازدولت روحاني دلایل راهبردی و منطقی داشتند. در واقع میخواستند از ایجاد شرایط وخیم تر درکشورجلوگیری کنند. مردم هم با درک شرایط کشور به صحنه آمدند تااین امرمحقق شد البته باید به مردم حق داد زیرا به اصلاح طلبان اعتماد کردند و به نامزد انتخاباتی مورد حمایت آنان رای دادند اما بعد با وضعیت نامناسبی مواجه شدند. باید دوباره اعتمادجامعه بازسازی شود و این امر مهم با تغییر رویکرد سازنده درکل حاکمیت ودولت نسبت به نحوه حل مسائل می تواندانجام پذیرد. مردم باید باورکنندکه سیاستها درحال تغییرکردن است و اوضاع بهتر خواهدشد. جریان اصلاحطلب نيز تلاش میکند با بدنه اجتماعی جامعه ارتباط موثرتر وسازندهتری برقرار و در مورد موضوعات و مشکلات روشنگری کند و در جایی که خطا صورت گرفته آن خطا را بپذیرند ودرعین حال حقایق را برای مردم بازگو کنند. همچنین اصلاح طلبان باید سعی کنند تا آنجا که میتوانند ازلحاظ فکری و ارائه پیشنهادهای سازنده به دولت کمک کرده و از هیچ گونه حمایت سازندهای دریغ نکنند. البته متاسفانه دولت در سیاستها و برنامهها بااصلاحطلبان مشورت نمیکند. در هر حال جریان اصلاحات با شرایط سختی در جامعه مواجه است و ضمن پذیرش خطاها دنبال آن است که با مردم گفت وگو وارتباط سازندهتروروشنگری بیشتری براي مردم داشته باشد.اطمینان دارم که ازفضای ملتهب و حادی که درکشور حکمفرماست گذر خواهیم کرد و فضای روانی جامعه به نحو مثبتی تغییرخواهدکرد.
با توجه به ضربه های وارد شده به جریان اصلاحات بر اثر ناكارآمديهاي دولت، آیا درسال ۱۴۰۰ گزینههای نزدیک به اصلاحات رای خواهد آورد؟
اصلاحطلبان درباره انتخابات مجلس آینده که نزدیکتراست هنوز وارد بحث جدی نشده اند. درحال حاضر تمام فکر و تلاش اصلاحطلبان این است که کشور از شرایط التهاب خارج وبه يك آرامش نسبی برسد. مردم باید از حالت انفعال وسردرگمی خارج شوند و به نشاط و سرزندگی برسند. بایدآرامش دوباره درجامعه حاکم وفضای اعتماد شکل بگیرد. ناگفته نماند اگر برخی عملکردهای غلط جریاناتی که دررأس قدرت هستند تداوم پیداکند سرخوردگی و یاس در مردم ادامه پیداخواهدکرد ومشکلآفرین خواهد شد. راهبرد تندروها این است که مردم پای صندوقهای رای نیایند تا به خیال خودشان پیروزی شان تضمین شود. این راهبرد برای نظام وکشورخطرناک است. بنابراین همه باید تلاش کنند تا از این فضای انفعالی و ملتهب خارج شویم. خوشبختانه فضا کمی آرام تر شده است زیرا شرایط بازار در حال سر و سامان یافتن است اگر ثبات اقتصادی ایجاد وتداوم پیدا کند و مردم آن را حس کنند فعالیت های سازنده در کشور دوباره شکل می گیرد. به نظرم برای تصمیمگیری های انتخاباتی هنوز زود است. البته عدهای نکته ها و نظراتشان را در مورد انتخابات مطرح میکنند اما هنوز تصمیمگیریهای جدی صورت نگرفته است. در حال حاضر عمده بحث اصلاح طلبان حول برون رفت از مشکلات کشوراست.
گذشته از رياستجمهوري، در مجلس نيز اصلاحطلبان عملكرد چندان چشمگيري نداشتند، نظر شما درباره ليست اميد و مجلس دهم چيست؟
همگان به خاطر دارند ماههای منتهی به اسفند ۹۴ که انتخابات مجلس دهم صورت گرفت درآن زمان اصلاح طلبان و جامعه ازمجلس چه انتظاری داشتند و می خواستند چه مجلسی شکل بگیرد؟ در مجلس نهم افراطیون حرف اول را می زدند و صدای بلندی داشتند و هرروز برای جامعه مشکل و بحرانی ساز می کردند. باوجود نظارت استصوابی شدیدی که در انتخابات وجود دارد وموانع فراواني که برسرراه اصلاحطلبان هست آنان تلاش کردندتاباتشکیل مجلس دهم صدای تندروها را به حاشیه برده و عقلانیت و اعتدال را برآن حاکم کنند. درآن زمان کسی مدعی این نبود که ما می خواهیم یک مجلس یک دست اصلاحطلب تشکیل دهیم. زمانی که نتیجه بررسی صلاحیتها اعلام شد بیسابقهترین رد صلاحیتها در تاریخ جمهوری اسلامی رخ داد. در مجالس قبلی نيز رد صلاحیت زیاد بود اما این دوره قابل مقایسه با دورههای قبلی نبود. وقتی اسامی اعلام شد درکل کشور از اعضای مدنظر اصلاحات فقط ۳۰ نفر تایید شده بودند؛ جریان اصلاح طلب بنابر راهبردی که داشت مجبور شد سراغ نیروهای کمتر شناخته شده برود. حتی در جایی اگر فرد اصلاحطلبی باقی نمانده بود سراغ نیروی اصولگرایان معتدل رفت و آن هارا به لیست اضافه کردند تا جلوی ورود افراد تندروبه مجلس گرفته شود. بنابراين باید توجه داشت که لیستها در چنان شرایطی بسته شد. در آن زمان هدف اصلاحطلبان برای کل جامعه روشن بود و مردم باهوشیاری وآگاهی کامل به لیست ها رای دادند. در بدو تشکیل مجلس عده قابل توجهی از افرادی که در فهرست امید بودند بر خلاف تعهدات اخلاقی ، انسانی و اسلامی خود فراکسیون امید را ترک و به فراکسیونهای دیگر رفتند. این حرکت تاحدودي قابل پیشبینی بود. فردی که فاقد پیشینه روشن سیاسی و تشکیلاتی باشد بيشك مواضع روشن سیاسی ندارد ونمیتواند پایبند به میثاق هاي خودباشد. از خسارتهای بزرگ این نحوه نظارت حذف بسیاری از نیروهای اصیل و حضور نیروهای بدون پیشینه و پشتوانه روشن سیاسی و تشکیلاتی بود. به هر حال بیشترین هدف به حاشیه بردن تندروها بود که این امر محقق شد.زمانی که اصلاح طلبان درتهران وبرخی کلانشهرها به پیروزی قاطع رسیدند سطح توقعات مردم یک مرتبه بالا رفت و برخی از فعالان هم دانسته یا نادانسته به آن دامن زدند. بسیاری فکر کردند با پیروزی اصلاح طلبان یک مجلس اصلاحطلب تشکیل شده است. البته اصلاحطلبان نيز سعی نکردند این موضوع را برای جامعه توضیح داده و تبیین کنند. با وجود این، مجلس دهم نسبت به انتظاری که از او می رفته تاحدودي موفق عمل کرده است؛ یعنی تندروها در اقلیت قرارگرفتهاند و باوجود اینکه صدای بلندوپرهیاهويی دارند اما ازکمترین اثر بخشی برخوردارهستند. درواقع امروزه درمجلس عقلانیت و اعتدال نسبی حاکم شده است. البته مجلس دربعد نظارتی خود نسبت به دستگاههای حاکمیت ودرتصویب طرح های موثروسازندهای که درراستای تقویت و تحکیم حقوق اساسی مردم باشد ضعیف عمل کرده است. فراکسیون امید نيز درکنار نقاط ضعف و برخی سکوتها و بی عملیها، دستاوردهای مثبت و قابل قبولی داشته است. حضور فعال و قابل قبول در هيات ريیسه وکمیسیونها ، پیگیری و حل برخی مشکلات جامعه از دستاوردهای خوب آنان است.همانگونه كه اشاره کردم فراکسیون امید از فرصتهای مجلس استفاده بسیاربهتر ومفيدتردرراستای پاسخ به مطالبات مردم و مواجهه با تندروی ها و اقدام های مخرب كرده است.
عملکرد شورای اصلاح طلب پنجم را چگونه ارزیابی می کنید؟
وقتی این شورا تشکیل شد از همان ابتدا با مشکلات فراوانی باقیمانده از مدیریت قبلی مانند بدهیهای کلان شهرداری و نیروهای مازاد روبهرو بود. از سوی دیگر بسياري به دنبال ایجاد شکاف وانشقاق در بین اعضای شورا بودند. آنها میخواستند سرنوشت شورای اول را به این شورا تحمیل کنند که این شورا هم ناکارآمد شود و به سمت انحلال پیش رود اما این شورا توانسته انسجام خودش را به خوبی حفظ کند. حتی آنان با شهردار شدن محسن هاشمی که فردی ارزشمند،مجرب وتوانمنداست نیز به خاطر حفظ انسجام در شورا موافقت نکردند. به نظرم از دستاوردهای شورای پنجم همین حفظ انسجام است. عوض شدن شهرداران هم ربطی به شوراي شهرنداشته زيراهردو مورد تحمیلی و خارج از اختيارات شوراها بودند. یکی دیگر از دستاوردهای شوراي پنجم اجراوپیگیری فرآیند شفافتسازي در همه زمینههاست.مساله شفافیت امروزه یکی ازنیازهای مبرم و فوری درتمامي دستگاههای حکومتی است و از عوامل بسیار موثردرپیشگیری از انواع فساد هاست. شورای تهران به عنوان پیشتاز در این عرصه عمل کرده است. در زمینه کاهش آلودگی هوا و تسهیل حمل و نقل نیز شورا و شهرداری اقدامات موثری انجام دادهاندکه اقدامات آن ها برای شهروندان محسوس است. در سال جاری به وضوح با کاهش آلودگی هوا مواجه بودهایم. همچنین اين شورا توانست ازروندمخرب وخطرناک شهرفروشی جلوگيري كند. متاسفانه عملیات روانی و تبلیغی تندروها عليه آنان فضا را مشوش کرده است. متاسفانه اين افراداجازه نمیدهند دستاوردها ذائقه مردم را شیرین کند. فکرمی کنم همین که روند برخی اقدامهای آسیبساز مثل موضوعهای 12 پرونده ای که در زمان آقای نجفی گردآوری و به دستگاه قضایی ارسال شد وجلوی املاک نجومی و سوءاستفاده عظیم مالی که برخی عوامل آن اکنون در زندان هستند گرفته شد، فضای نوید بخشی را برابر شهروندان تهرانی ترسیم کرده است. البته شورا و شهرداری باید توجه و تلاش بیشتری کرده و از توان و نیروی نخبگان و صاحب نظران بیشتر استفاده کنند.همچنین ارتباط دوسویه و مستمر با شهروندان برقرار کرده وآن هارا تقویت کنند.
طيفي به نام نو اصولگرایی از سوي آقاي قاليباف راه اندازي شده است كه برخي ازاصولگرایان این جریان را قبول ندارند،. آیا شما از تشکیل این طیف جدید خبر دارید؟ به نظر شما آقای قالیباف موفق خواهد شد؟
بله، در جریان این طیف هستم. البته بعضی وقتها با واژه ها بازی می شود. ابتدا باید معنی نواصولگرایی و سپس ابعاد، شاخص ها وگفتوگوي آن مشخص شود. فقط با یک نام نمی توان گفت جریانی شکل گرفته است. آقای قالیباف تاکنون در مورد نواصولگرایی نكته خاصي نگفته و هدفهایی را مشخص نکرده است. به نظر میرسد این ادعا به جای واقعیت، بیشتر استفاده ازکلمات است.
اگر اين اقدامات درراستاي فعاليتهاي انتخاباتي باشد به نظر شما آياچنين گزينهاي ميتواند راي مردم را به خود اختصاص دهد؟
نمی دانم به خودشان مربوط است. اما به نظر میرسد اگر شخصی سه بار کاندیدا شودو نتواندرای بیاورد دیگر نمیتواند اعتماد مردم را جلب کند.
40 سال از انقلاب اسلامی میگذرد، مردم دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا را در بدنه جامعه و نظام تجربه کرده اند، آیا با توجه به مشکلات موجود و دلسردی مردم نیاز نیست جریان جدیدی شکل بگیرد؟
تصور غلطی که بین برخی از فعالان و صاحبنظران وجود دارد این است که فکر می کنند جریانهای سیاسی با روش دستوری و کلیشهای قابل راه اندازی هستند. جریانات سیاسی به تدریج و در یک فرآیند تاریخی شکل می گیرند، آنها پایگاه اجتماعی خاصی دارند، گفتوگوي روشن و اشخاص شاخص و بارزی درآن جریانات فعالیت می کنندکه این افراد در طول شکلگیری آن جریان در جامعه شناخته شدهاند.
به عنوان مثال در ابتدای تشکیل دولت اول آقای روحانی برخی دوستان ایشان اعلام کردند که جریان سومی به نام جریان اعتدال تشکیل دادهاند که یک ادعای سطحی و غیر واقعی بود. در واقع جریان اعتدال یکی از وجوه جریان اصلاحات است. یکی از ویژگیهای اصلاحات اعتدال یعنی عقلانیت و میانهروی است که به خاطر تندروی هایی که درگذشته وجود داشته دراین زمان برجسته شده است. بيشك با اراده چند نفر نمیتوان یک جریان سیاسی را راه اندازی کرد. اگر بخواهد جریان سومی در سپهر سیاسی کشور شکل بگیرد باید در یک فرآیند تاریخی و با پشتوانه های اجتماعی،بااندیشه وایدئولوژیک باشد. در حال حاضر موضوع مهم سیاستي درجامعه این است که جریانهای اصلی کشور خودشان را روزآمدکنند. البته کل نظام هم باید متناسب با اقتضائات زمانی خودش را روزآمدکند تا سیاستهای سازنده تر و بهتری در جهت ساختن و اداره بهینه کشور داشته باشد.
موجی هم که در جامعه راه افتاده و عدهای مطرح کردند که دوران اصولگرایی و اصلاح طلبی به سرآمده است فقط یک موج هیجانی است که در واکنش به مشکلات و بیسامانیهاي اقتصادی و فشارهای تندروهای داخلی و خارجی مطرح شده است.این موج مدت زمان کوتاهی دارد و با کاهش مشکلات و آرامتر شدن جامعه فروکش خواهدکرد. مهم اين است که جناح های ریشه دارسیاسی به ویژه اصلاحطلبان با کارآمدی سیاسی و تشکیلاتی، خود را ارتقا دهند و روشها و برنامههای خود را متناسب با واقعیات و نیازهای جامعه و مطالبات مردم كنند.