به گزارش اتاق خبر، به نقل از آرمان امروز، ایشان محفل گرایی، فرصت طلبی و برتری طلبی را سه آفت مهم جریان اصلاحات میداند و معتقد است جریان اصلاحات باید در سه حوزه ساختار، گفتمان و رفتارشناسی مورد تجدید نظر و نقد از درون قرار بگیرد. عضو شورای چهارم شهر تهران همچنین معتقد است:«نحوه ورود شورای پنجم به مسائل شهر تهران اشتباه بوده و اصلاحطلبان برخی فرصتها را از دست دادهاند». وی ادامه میدهد: «من نگران آزمایش اصلاحطلبان در مقابل اتفاقاتی مانند پلاسکو هستم که در دوران مدیریت آقای قالیباف در شهر تهران رخ داد. بدون شک اگر چنین اتفاقی در تهران تکرار شود مشخص نیست اصلاحطلبان بتوانند از چنین آزمونهایی سربلند بیرون بیایند». حکیمیپور همچنین معتقد است: «اعضای شورای شهر پنجم از تجربه کافی در زمینه مدیریت شهری برخوردار نیستند. شورای شهر از ابتدای شکل گیری تا کنون درگیر واکنش بوده و نه کنش. رفتارهایی که به صورت واکنشی صورت میگیرد به دلیل اینکه یک مرحله از کنش عقب است فاقد ابتکار عمل است». در ادامه ماحصل گفتوگوی «آرمان» با احمد حکیمیپور را میخوانید.
انتخاب سه شهردار در 15ماه اخیر مدیریت اصلاحطلبان بر شهر تهران را متزلزل نکرده است؟
اغلب کسانی که در شورای شهر پنجم حضور دارند برای بار اول است که در این موقعیت قرار میگیرند و به همین دلیل از تجربه کافی در این زمینه برخوردار نیستند. به همین دلیل شورای شهر پنجم ورود صحیحی به مسائل شهر تهران نداشت. بدون شک ورود صحیح به یک مسأله میتواند تا75 درصد موفقیت آن مسأله را تضمین کند. اگر ورود به مسأله اشتباه باشد پس از گذشت زمان تازه به این نتیجه خواهید رسید که راه را اشتباه رفته اید. نکته دیگر اینکه اعضای شورای شهر از همفکران باتجربه خود نیز استفاده نکردند. شورای شهر پنجم بیش از آنکه دیگر محتوا شود درگیر شکل شده است. شورای شهر تحت تأثیر فضایی است که رسانهها پیرامون مدیریت شهر تهران ساخته اند. در نتیجه شورای شهر برای مردم تهران فعالیت نکرده اند و بلکه برای رسانهها و فضای مجازی و به تبع آن گروههای تلگرامی کار کرده اند. شورای شهر از ابتدای شکلگیری تا کنون درگیر واکنش بوده و نه کنش. رفتارهایی هم که به صورت واکنشی صورت میگیرد به دلیل اینکه یک مرحله از کنش عقب است فاقد ابتکار عمل است.
چرا شورای شهر به موضع واکنشی افتاده است؟ واکنشها به کنشهای درونی جریانهای اصلاحات بوده یا از بیرون؟
اعضای شورای شهر فاقد تجربه کافی در زمینه مدیریت شهری هستند. به همین دلیل نیز موضوع را ساده فرض کرده اند. به همین دلیل نیز زمان زیادی طول کشید تا شرایط مدیریت شهری را درک کنند. هر چند که هنوز هم سوار کار نشده اند و نتوانستهاند روی برنامهریزیها مسلط شوند. اشتباه اعضای شورای شهر این بود که گمان میکردند در یک فضای سیاسی میتوانند تهران را مدیریت کنند. این در حالی است که مدیریت شهری دارای کارویژههای خدماتی، اجتماعی و فرهنگی است و این کارویژهها نباید تحت تأثیر فضای سیاسی قرار بگیرند. شورای شهر عرصه طنابکشی سیاسی نیست. مسأله مهم برای مردم تهران این است که جریانی که مدیریت شهر را برعهده گرفته به چه میزان میتواند بار مشکلات مردم را کاهش بدهد و شهر را برای زندگی مردم آمادهتر و راحتتر کند. به نظر میرسد برخی از دوستان شورای شهر را مانند یک میدان سیاسی در نظر گرفته اند و به همین دلیل سنگر بندی سیاسی کرده اند. مردم به دلیل سرمایه جریان اصلاحات و شخصیتهای مرجع این جریان به لیست شورای شهر رأی داده اند. این در حالی است که برخی گمان میکنند این رأی متعلق به خودشان بوده است. بدون شک این رأی به نوعی آبروی جریان اصلاحات است و به همین دلیل باید مراقب تصمیمات و عملکرد خود باشند. نکته دیگر اینکه مدیریت شهری باید دارای ثبات باشد. به عنوان مثال مدیریت آقای کرباسچی بر شهرداری تهران در حدود9 سال و آقای قالیباف12 سال طول کشید. در نتیجه به خوبی میتوان نقاط ضعف و قوت این دو دوره را مورد تحلیل و بررسی قرار داد. با این وجود این اتفاق در شورای شهر پنج رخ نداده و ما شاهد ثبات در مدیریت تهران نیستیم.
شاید از ابتدا مشخص بود که حضور آقای نجفی در شهرداری تهران که با مخالفتهای تلویحی برخی نهادها همراه بود در نهایت به بنبست خواهد رسید. چرا اصلاحطلبان با مشاهده این وضعیت همچنان روی انتخاب ایشان پافشاری کردند؟
مسأله مهم این بود که شورای جدید رویکرد شورای گذشته را در زمینه انتخاب شهردار ادامه نداد. در شورای چهارم ما با توجه به برنامههای آقای محسن هاشمی ایشان را به عنوان کاندیدای شهرداری تهران انتخاب کردیم. با این وجود ایشان تنها با اختلاف یک رأی به عنوان شهردار تهران انتخاب نشدند. انتخاب آقای محسن هاشمی نیز به دلیل برنامههای تأثیرگذاری بود که ایشان برای مدیریت شهر تهران به شورا ارائه کرده بودند. با این وجود شورای شهر پنجم این رویکرد را ادامه نداد و به بهانه اینکه اعضای شورای شهر میثاق نامه امضا کرده اند که از شورا خارج نشوند اجازه ندادند محسن هاشمی به عنوان کاندیدای شهرداری تهران مطرح شود. پشت این اقدام هیچ منطقی وجود ندارد. در شورای شهر چهارم ما تلاش زیادی انجام دادیم تا آقای محسن هاشمی به عنوان شهردار تهران انتخاب شود. با این وجود اعضای شورای پنجم که همگی اصلاحطلب بودند اجازه ندادند محسن هاشمی به به عنوان شهردار انتخاب شود. به نظر میرسد جریان اصلاحات دچار مناسبات پشت پرده و محفلی شده و این مسأله در آینده خطرناک خواهد بود. برخی خود را متولی جریان اصلاحات میدانند و مشخص نیست که این موقعیت را چه کسی در اختیار آنها قرر داده است. من نام این افراد را حاکمان بیحکم میگذارم. این افراد خود را کلیددار جریان اصلاحات میدانند و همواره نیز از رئیس دولت اصلاحات خرج میکنند. بنده آقای نجفی را مدیری توانمند میدانم و معتقدم ایشان توانایی مدیریت شهر تهران را داشتند. با این وجود هنگامی که ایشان به عنوان شهردار تهران انتخاب شدند به افشاگری پرداختند. همین افشاگریها بود که حساسیتها را نسبت به ایشان بیشتر کرد. تهران بیش از آنکه نیازمند افشاگری بود نیاز به فعالیت و تلاش جدی برای حل مشکلات مردم دارد. به همین دلیل نیز نباید با افشاگریها برای مدیریت شهری حاشیه ایجاد کرد. نکته دیگر اینکه آقای نجفی شهرداری تهران را با وزارت آموزش و پرورش اشتباه گرفته بود. در وزارتخانه بودجه به مدیر تعلق میگیرد تا آن را خرج کند. این در حالی است که شهرداری تهران باید خود تولید ثروت کند. از سوی دیگر کار وزارت آموزش و پرورش بیشتر کارتابلی است. این در حالی است که شهرداری تهران نیازمند مدیریت میدانی است و مدیر باید در مقاطعی که لازم است در میدان عمل حضور داشته باشد. من نگرانم؛ اگر حوادثی مانند ریزش پلاسکو در زمان مدیریت فعلی شهر تهران اتفاق میافتاد مدیران شهری چه واکنشی از خود نشان میدادند.
تحلیلتان از کارنامه آقای افشانی در شهرداری تهران به چه صورت است؟
براساس شنیدههای بنده گویا اصلاحطلبان به فراکسیون امید اعلام کردهاند اگر قانون منع بهکارگیری بازنشستگان قرار است در مجلس تصویب شود فعلا دست نگه داشته شود تا آقای افشانی مجبور به ترک شهرداری تهران نشود. با این وجود برخی نمایندگان فراکسیون امید به این مسأله توجه نکرده و از تصویب این طرح در مجلس حمایت کردند. در نتیجه با تعلل فراکسیون امید این مصوبه در مجلس تصویب شده و آقای افشانی مجبور شده شهرداری تهران را ترک کند. حتی برخی از اعضای فراکسیون امید به اعضای شورای شهر تذکر داده بودند که کسی را به عنوان شهردار تهران انتخاب نکنند که دوباره مشمول این قانون شود. این مسأله نشان میدهد که در درون جریان اصلاحات نیز هماهنگیهای لازم وجود ندارد. آقای افشانی مدیر باانگیزهای بود و در مدتی که مدیریت شهر تهران را برعهده داشت شهرداری تهران را از حاشیهها دور کرد و تلاش کرد در یک فضای بدون هیاهو و جنجال تصمیمات مهم شهری اتخاذ کند.
آقای حناچی چه چالشها و فرصتهایی پیش روی خود میبیند؟ آیا بدنه جریان اصلاحات با ایشان همراهی خواهد کرد؟
آقای حناچی از جنس شهرداری است و در این زمینه دانش و تجربه کافی دارد. از سوی دیگر ایشان منتخب شورای شهر است و همه باید به انتخاب اعضای شورای شهر احترام بگذارند. با این وجود آقای حناچی به تنهایی نمیتواند چالشهای شهر تهران را مرتفع کند و نیاز به حمایت همه جانبه از سوی طیفهای مختلف اصلاحطلب دارد. اصلاحطلبان باید تا آنجا که امکان دارد باید مدیریت شهر تهران را از فضای سیاسی دور کنند و به سمت تفاهم و تعامل بین همه نهادها و دستگاههای مرتبط با مدیریت شهری حرکت کنند.
شما در شورای اول شهر تهران حضور داشتید. شورایی که سرآغاز ریزش رأی اصلاحطلبان در بین مردم و قبضه کردن قدرت توسط اصولگرایان بود. آیا شورای پنجم نیز در همان مسیر حرکت میکند و عملکرد این شورا به شکلی است که مردم را به جریان اصلاحات بیاعتماد و زمینه به قدرت رسیدن مجدد اصولگرایان را فراهم خواهد کرد؟
اصلاحطلبان استاد قدرنشناسی و هدر دادن فرصتهایی هستند که مردم در اختیار آنها قرار دادهاند. بنده در زمانی که شورای شهر پنجم شکل گرفت گمان میکردم دیگر اشتباهات گذشته تکرار نخواهد شد. با این وجود ورود اصلاحطلبان به مسائل شهر تهران از ابتدا اشتباه بود. به همین دلیل نیز به نظر من عملکرد شورای اول از شورای پنجم بهتر بوده است. شهرداری که شورای شهر اول انتخاب کرد به مدت سه سال به عنوان شهردار تهران فعالیت کرد و در نهایت نیز استعفا دادند و کسی ایشان را برکنار نکرد. از سوی دیگر برخی ضعفها در شورای اول به دلیل اینکه نخستین شورای شهر بود قابل قبول است. در حالی که در شرایط کنونی پنج دوره از شورای شهر گذشته و دیگر نباید اشتباهات گذشته تکرار شود. اصولگرایانی که پس از شورای اول وارد شورای شهر تهران شدند نیز به این نکته اذعان داشتند که بنیان شورا به صورت صحیح گذاشته شده و ساختارها به درستی شکل گرفته است. این مسأله شامل آییننامهها، بودجهریزی و برنامهریزی میشود که در شورای شهر اول به خوبی شکل گرفتند و در شوراهای بعدی نیز مورد استفاده قرار گرفتند.
آیا ضعف اصلی شورای شهر پنجم ناشی از نوع چینش مهرههای حاضر در لیست انتخاباتی بود؟
لیست اصلاحطلبان برای شورای شهر به صورت محفلی طراحی شد. کسانی که خود را چهرههای تأثیرگذار جریان اصلاحات میدانند در پشت پرده به شکلی برنامهریزی کردند که از شورای چهارم کسی در لیست جدید اصلاحطلبان قرار نداشته باشد. 9 نفر از کسانی که خود را اصلاحطلبان پیشرو میدانستند در نامهای عنوان کردند که اصلاحطلبان به دنبال شورا و شهرداری پاک هستند. عوامل این افراد نیز به صورت پنهانی در شورای عالی اصلاحطلبان از اعضا امضا میگرفتند تا اعضای شورای شهر چهارم در لیست جدید حضور نداشته باشند. در همان مقطع ما به صراحت عنوان کردیم که اگر نقدی به عملکرد شورای چهار وجود دارد به صورت علنی مطرح کنید. چرا به صورت مخفیانه و در پشت پرده نقدهای خود را یک طرفه مطرح میکنید و اجازه پاسخگویی نمیدهید؟ بدون شک اینگونه رفتار اصلاحطلبانه نبود. اصلاحطلبی به معنای صداقت و شفافیت است. شرایط به شکلی بود که این افراد با اصولگرایان مرتب مناظره میکردند اما حاضر نبودند با اعضای شورای چهارم گفتوگو کنند و دیدگاههای آنها را بشنوند. باید زمینه گفتوگو در جریان اصلاحات فراهم شود. تازمانی که عدهای برای جریان اصلاحات تصمیم میگیرند و نسبت به عملکرد خود نیز پاسخگو نیستند وضعیت به همین شکل ادامه پیدا خواهد کرد. نقد اصلاحطلبان نباید تنها مختص به جریان اصولگرایی باشد. جریان اصلاحات نیز از درون نیاز به نقد و بازخوانی مبانی گفتمان خود دارد. در شرایط کنونی محفل گرایی، فرصت طلبی و برتری طلبی آفتهای جریان اصلاحات به شمار میرود.
بازگشت دوباره اصلاحطلبان به قدرت در سه جبهه دولت، مجلس و شورای شهر موفقیتآمیز بود؟ چرا امروز مردم بیش از گذشته احساس ناامیدی میکنند؟ ناامید بودن مردم به چه میزان پایگاه رأی اصلاحطلبان را در آینده تهدید میکند؟
امید مردم نسبت به بهبود وضعیت کشور در آینده مسأله مهمی است. به همین دلیل نیز اصلاحطلبان نباید اجازه بدهند مردم بیش از این نسبت به آینده ناامید شوند. هر چی مردم ناامیدتر شوند چشم انداز آینده کشور شکل مبهمتری به خود میگیرد. ناآرامیهای دی ماه سال 96 به خوبی این مسأله را نشان داد که اگر مردم ناامید شوند از جریان اصلاحطلبی به عنوان آلترناتیو وضعیت موجود نیز عبور خواهند کرد. شاید اصولگریان فکر میکنند اگر مردم از اصلاحطلبان ناامید شوند به سمت آنها گرایش نشان خواهند داد، اما در واقعیت چنین اتفاقی رخ نخواهد داد. جریان اصلاحات نباید فرصت را از دست بدهد و تنها راهی که برای اصلاحطلبان باقی مانده این است که از فرصتهای پیش روی به بهترین شکل ممکن استفاده کند. متأسفانه در شرایط کنونی برخی فرصتها در حال از دست رفتن است. امروز دوباره برخی رویکردهای ناکارآمد اصلاحطلبی در حال تکرار شدن است. جریان اصلاحات نیاز به نقد از درون دارد. امروز جریان اصلاحات باید در سه حوزه ساختارها، گفتمان و رفتارشناسی خود تجدید نظر کند. تحولات اجتماعی در جامعه منتظر این نیست که یک جریان خود را به آن برساند و تحولات اجتماعی از قوانین خاص خود پیروی میکند و قابل پیشبینی نیستند. جریانهای سیاسی باید نسبت به چشم انداز جامعه تحلیل داشته باشند و خود را با تحولات اجتماعی هماهنگ کنند. متأسفانه جریان اصلاحات درگیر مناسبات پشت پرده و محفلی شده و حاکمان بیحکم ظرفیتها و فرصتهای جریان اصلاحات را هدر دادند. هنگامی که بنده از حاکمان بیحکم نام میبرند نباید برخی تلقی کنند که منظور بنده رئیس دولت اصلاحات بوده است. ایشان یک شخصیت فراجناحی و ملی هستند و کسانی که ایشان را در جریان اصلاحات خلاصه کردهاند به کشور ضربه میزنند. بدون شک رئیس دولت اصلاحات در حل منازعات ملی و انسجام ملی نقش تعیین کنندهای دارند. باید نقد درون جریانی در جریان اصلاحات شکل بگیرد تا وضعیت محفل گرایان مشخص شود که چه تصمیمات اشتباهی گرفته اند و در آن شرایط باید نسبت به عملکرد خود پاسخگو باشند.