خروج امريكا از برجام و اعمال مجدد تحريمها يك موضوع مهم را نشانه گرفته است و آن بيمشتري ماندن نفت ايران در بازارهاي جهاني است. برخي از تحليلگران داخلي و خارجي ظرف همين دو، سه روز اخير عنوان كردهاند كه با خروج امريكا از برجام و ...
اعمال مجدد تحريمها فروش نفت ايران در بازارهاي جهاني با مشكل مواجه شده و وابستگي جهان به نفت ايران به پايينترين حد خود خواهد رسيد. در اين باره ذكر چند نكته در خصوص واقعيتهاي توليدكنندگان و مصرفكنندگان نفت در دنيا ضروري به نظر ميرسد. اول آنكه عراق و عربستان به عنوان دو توليدكننده بزرگ نفت دنيا در حال حاضر با بالاترين ظرفيت خود مشغول توليد هستند و جايي براي اضافه توليد ندارند كه بخواهند به جاي خالي نفت ايران در ميانمدت و بلندمدت پاسخ دهند. موضوع دوم هم ميزان ذخاير نفتي توليدكنندگان در دنياست كه برآوردهاي ما نشان ميدهد آنچنان بالانيست و در مدت زمان كمي مصرف خواهد شد. از سوي ديگر پيشبينيهاي معتبر و قابل استنادي است كه درباره بازار نفت صورت گرفته و ما را متوجه آن ميكند كه با توجه به افزايش جمعيت و بالا رفتن ميزان رفاه در دنيا، سالانه بين ١,٥ تا ٢ ميليون بشكه در روز تقاضاي نفت جهاني بالا خواهد رفت. اين سه عامل را كه در كنار هم بگذاريم متوجه خواهيم شد نه توليدكنندگان بزرگ نفت ميتوانند به طور مستمر و پايدار جاي خالي نفت ايران را در دنيا پر كنند نه اينكه ذخاير نفتي كه استخراج كرده و در انبارها نگهداري كردهاند، براي بلندمدت قادر به پاسخگويي به نيازهاي جهاني است.
پس با نگاهي كارشناسانه ميتوان گفت كه عدم وابستگي دنيا به نفت ايران صرفا يك موضوع گمراهكننده براي مصرفكنندگان نفت است و به آنان آدرس غلط ميدهد.
از سوي ديگر برخي عنوان ميكنند كه ذخاير شِيلي ميتواند نياز دنيا به نفت و گاز را پاسخ بگويد در حالي كه اين كار تا زماني كه ذخاير نفت و گاز بكر و دستنخورده ايران آن هم با ويژگيهاي زمينشناسي بسيار مطلوب، غيراقتصادي بوده و هيچ عقل سليمي در ميان مصرفكنندگان نفت چنين توصيهاي را به سياستگذاران خود نميكند. در محاسباتي كه صورت گرفته ميزان گازي كه از يكصد چاه در ذخاير شِيلي قابل استخراج است فقط با يك چاه در عسلويه برابري ميكند. اين موضوع نشان ميدهد كه چه ثروت عظيمي در اين نهفته است كه چشم پوشي از آن براي مصرفكنندگان ممكن نيست. بنابراين ذكر مواردي چون عدم وابستگي دنيا به ذخاير انرژي دنيا بيشتر شبيه به يك طنز بوده و از نظر مهندسي عملا غيرممكن است.
حال سوال اينجاست كه در چنين شرايطي، سياستگذاران كشور چه مسيري را بايد بپيمايند و چگونه از اين مزيتها استفاده كنند. در ادبيات اقتصاد سياسي دنيا، از لابيهاي نفتي به عنوان موثرترين نوع لابي در تعيين استراتژي براي ارتباط با يك كشور نفتي ياد ميكنند.
از اين رو هرچه ما بتوانيم با تساهل و تسامح بيشتر به بستن قراردادهاي نفت و گاز با ديگر كشورها روي بياوريم اقتصاد خود را در مقابل تحريمها مقاومتر خواهيم كرد. اگر امروز ميبينيم كه اتحاديه اروپا مقاومت سرسختي بر سر ماندن در برجام از خود نشان ميدهد به اين خاطر است كه در برخي از حوزهها وارد شراكت با ما شدهاند و قراردادهايي را به امضا رساندهاند. به همين خاطر با طرف امريكايي مذاكراتي كرده و لابيهايي را انجام ميدهند كه اين قراردادها حفظ شده و تحريمها در آن اثرگذار نباشد.
خروج امريكا از برجام براي ما فرصت است اگر از نظر اقتصادي بتوانيم نقش آفريني مطلوبي داشته باشيم و با جلب نظر سرمايهگذاران خارجي و كشورهاي نيازمند نفت و گاز، قراردادهاي بلندمدتي را به امضا برسانيم. در چنين فضايي قادر خواهيم بود كه قراردادهاي برد- برد را به امضا برسانيم و با كنار گذاشتن برخي شعارهاي افراطي در زمينه مشاركت با شركتهاي خارجي به اين باور برسيم كه در سايه باز كردن درهاي اقتصاد كشور ميتوانيم به شكاف ژرفتري در ديوار تحريمها دست بيابيم پس وقت آن رسيده كه به وزارتخانههاي اقتصادي مان به ويژه وزارت نفت ماموريت دهيم تا با ابزار ديپلماسي اقتصادي و نفتي تحريمها را كماثر كنيم. در اين ميان اگر ما در ميدان سياست و روابط بينالمللي خوب بازي كنيم ميتوانيم تهديد تحريمها و خروج امريكا از برجام را به فرصتي براي بستن قراردادهاي بلندمدت و جذب تكنولوژي و سرمايهگذاري خارجي تبديل كنيم.