حسين اللهكرم، دبير شوراي هماهنگي انصار حزبالله و استاد دانشگاه تهران روز گذشته در مصاحبهاي با ارايه دلايل و قراين و مقدماتي ...
نتيجه گرفته بود كه در سال ١٤٠٠ مردم ايران به اين درك خواهند رسيد كه رييسجمهوري نظامي انتخاب كنند. اساس حرف او بر اين استدلال استوار است كه ايران يك قدرت منطقهاي است و اگر وظايف خود را انجام ندهد تجزيه ميشود در چنين وضعيتي فردي با تخصص نظامي و امنيتي بيشتر از ديگران ميتواند نقشآفرين باشد. بررسي قوت و ضعف اين استدلال اولين كاري است كه به ذهن ما ميرسد، اينكه بپرسيم بعد از ٤٠ سال چه تغييري در اهميت ژئوپولتيك ايران رخ داده، چه وظيفه جديدي براي ايران تعريف شده و چه گرهي در سياست ايران به وجود آمده كه نه به دست يك سياستمدار بلكه به دست يك نظامي باز ميشود. هنگامي كه مشروطه ناكام ماند مردم و حتي روشنفكران به اين درك رسيدند كه قدرت را به يك نظامي پيشكش كنند، امروز چه اتفاقي افتاده؟ كشوري كه در دوران جنگ و زير موشكباران هم انتخابات برگزار كرده و در امنيتيترين شرايط و گستردهترين ترورها هم به درك انتخاب يك نظامي نرسيد تحت چه شرايطي چنين خواهند كرد؟ چهار دهه است كه مردم براي حل مشكلات سياست به دنبال مرد سياسي بودهاند. چه بحراني در پيش است كه آنها را به اين نتيجه ميرساند كه مردي نظامي مشكلاتشان را حل خواهد كرد؟ انتقاد از سخن اللهكرم كار دشواري نيست اما تامل كردن در معناي آن و تلاش براي فهمش به همان سادگي نيست. با نگاهي به اتفاقات چند ماهه اخير به نظر ميرسد اللهكرم حرف خاصي نزده، او صرفا خوشهچين انتقاداتي شده كه همه ما به وضعيت موجود داريم. وقتي رسانههاي مختلف داخل و خارج شرايط را بحراني جلوه ميدهند و ايران را كشوري نشان ميدهند كه در هر گوشهاش صداي تير و ترقهاي بلند شده و اعتراضي به هوا برخاسته، وقتي حس ناامني سياسي و اقتصادي ايجاد ميشود، هشدار در مورد خشكسالي و جنگ آب در شهرهاي ايران از زبان كارشناسان شنيده ميشود، وقتي قيمت دلار روزانه افزايش مييابد و بيشترين فعلي كه از مسوولان دولتي سر ميزند تكرار كلمه نميدانيم است و سلبريتيهاي حاضر به يراقي در كمين نشستهاند تا از راي به روحاني اعلام پشيماني كنند چرا اللهكرم نبايد به اين نتيجه برسد؟به نظر ميرسد در حال حاضر در ايران عدهاي آگاهانه احساس ناامني را ايجاد كردهاند و ما براي ايمن بودن در مقابل اين احساس، ابزاري نداريم و به دلايل مختلفي، پياده نظام دامن زدن به آن شدهايم. در حال حاضر آنچه براي همگان تبديل به يقين شده، اين است كه برجام به عنوان مهمترين دستاورد روحاني در حال از بين رفتن است. ترامپ چون يك دلواپس از اين توافق بيزار است، فضاي مجازي در آستانه فيلتر و توقيف و محدوديت است و معلوم نيست چه دستي از كجا و كي دكمه فيلتر تلگرام را خواهد فشرد. مرجع اين ضماير مجهول در عرصه اقتصاد هم نقش آفرينند. ديروز حسامالدين آشنا درباره افزايش قيمت ارز و سردرگمي اقتصادي اين روزهاي مردم نوشت: «مشكل فقط چهار راه استانبول نيست؛ بخشي از مشكل، چهارراهي است كه به استانبول، اربيل، دوبي و... منتهي ميشود. مردم و دولت نه تسليم بحرانسازي اجتماعي ديماه شدند و نه تسليم بحرانسازي اقتصادي، ارتباطي و اطلاعاتي ارديبهشت ميشوند. ساعت پايتخت ايران هرگز به وقت شام تنظيم نخواهد شد.»جدا از عادت آشنا به مبهمگويي، همين چند خط حاوي چند عبارت قابل تامل است كه بايد مورد توجه قرار بگيرد. سازندگان اين بحران چه كساني هستند و در چنين زميني ما بايد در كجا بايستيم؟ آيا ما فقط نظارهگر اين بحرانسازيها خواهيم بود و تمام شرايط ما را در سال ١٤٠٠ به جايي خواهد رساند كه نام يك سردار نظامي را روي تعرفه راي بنويسيم؟اللهكرم به عنوان استاد علوم سياسي دانشگاه تهران در كتابهاي اين رشته خوانده است كه آنجايي كه سياست تمام ميشود جنگ آغاز ميشود، سرداران، مردان ميدان جنگند. عرصه سياست دنيايي ديگر است. پيششرط تحقق وعده اللهكرم، وداع با سياست است و براي نرسيدن به آن روز همه ما بايد در مقابل بحرانسازان مقاومت كنيم، عجالتا بهتر است براي پشيمان شدن از هم سبقت نگيريم.