اكبر هاشميرفسنجاني يكي از شناخته شدهترين سياستمداران قرن اخير و از با نفوذترين چهرههاي انقلاب 57، پس از 82 سال زندگي با يك مرگ آرام، روز يكشنبه چهره در نقاب خاك كشيد. او از نسل مرداني بود كه سال 57 حكومت وقت را ساقط كردند و خود به حكومتداري مشغول شدند. انقلاب ايران گرچه محتوايي متمايز داشت، اما از نظر شكل و فرم اتفاق منحصربهفردي نبود و همه ميدانستند مانند همه جهان، پس از تعيين دولت توسط انقلابيون، بيش از 2 راه پيشروي نظام مديريتي قرار ندارد. يا بايد مديران وقت را با تغيير رنگي تاكتيكي دوباره به كار ميگماشتند يا كساني را به عرصه وارد ميكردند كه قبل از آن تجربه و اندوختهيي از كشورداري نداشتند. اگر راه اول را برميگزيدند كه انقلاب معناي خود را ميباخت و آرمانها در نطفه خفه ميشد، اگر هم به راه دوم متوسل ميشدند بايد هزينه سنگين آزمون و خطاهارا ميپرداختند. به هر جهت شوراي انقلاب گام در راه دوم نهاد و كشور درگير يك پوستاندازي محتوايي و شكلي شد. چندي نگذشته بود كه آتش منحوس جنگ، دامان انقلاب را گرفت و 8 سال بحراني به ملت و انقلابيون تحميل شد. در اين 8 سال تمام تمركز حاكمان و مديران وقت، حفظ بقاي كشور، انقلاب و نظام نوپا بود تا اينكه در تصميمي هوشمندانه و واقعبينانه جنگ خاتمه يافت و عصر جديدي نمايان شد. همه كساني كه با شور انقلابي، 8 سال جنگ را تاب آورده بودند اكنون در پيشگاه يك آزمون جدي قرار داشتند؛ آزموني كه ديگر رنگ و بوي رياضت، كوپن و صرفهجويي نداشت بلكه با تغيير پارادايمي اساسي، سوداي توسعه، برنامهريزي و سازندگي در سر ميپروراند. مردي مانند هاشمي كه جايگاهش در انقلاب و نظام تضمين شده بود، بار ديگر خود را در معرض راي مردم قرار داد و در قالب دولت پنجم، پيشاهنگ آزموني دشوار اما هيجانانگيز شد. آيتالله هاشمي كه در ابتدا فقط يك انقلابي و مبارز بود پس از 8 سال دست و پنجه نرم كردن با بلاي جنگ، شيوههاي مديريتي را به خوبي آموخت و در قامت يك دولتمرد برجسته ايران را وارد مدار توسعه كرد. او كه مردي باهوش و نكتهسنج بود به خوبي ميدانست مديريت جنگ با مديريت توسعه از زمين تا آسمان فرق دارد. رييس دولتهاي پنجم و ششم مسلط به حد و اندازه جعبه ابزارش بود و با اينكه توسعه را با درايت دنبال ميكرد، اما ميدانست كه بايد فرصت آزمون و خطا در اختيار مردانش بگذارد. اين آزمون و خطاهاي هدفمند شاخصهاي متعدد اقتصادي را جابهجا كرد و ركوردهاي مثبت و منفي متعددي را ثبت نمود كه تحليل مجرد آنها مجال ديگري ميطلبد. همين بس كه در دوران رياست او اقتصاد ايران هم بالاترين نرخ تورم را ثبت كرد و هم به بالاترين نرخ رشد دست يافت. گرچه اشتباهات بعضا فاحشي هم رخ داد، اما آنچه حياتي است حركت يك كاروان به دست مديراني نوظهور بود. مرداني كه اگر انقلاب و هاشمي نبود، هرگز به جايگاهي كه در گذشته داشتند يا اكنون دارند دست نمييافتند. فرصتي كه آيتالله هاشمي براي يادگيري و تربيت نسل جديدي از نخبگان به وجود آورد، توانست زماني كه انقلاب 57 به بلوغ رسيده بود، مديراني كارآزموده و توانا تحويل نظام سياسي دهد. با اين اوصاف اين هنر هاشمي بود كه از انقلابيوني پرشور، تكنوكراتهايي با شعور بسازد.
نبايد از نظر دور داشت كه ايجاد طبقهيي تكنوكرات، هزينههاي گزافي در پي داشت اما بهترين پايان براي آن همه اشتباه فني و تاكتيكي بود. مصداقها براي اثبات اين ادعا فراوانند اما همان بس كه شكست خوردگان يكسانسازي نرخ ارز در دهه 70 توانستند همان هدف را در دهه 80 محقق كنند.
عزم هاشمي براي ظرفيتسازي در مديريت اقتصادي، نيروهايي آماده سياستگذاري كرد كه تاكنون نيز در عرصه حضور دارند. اين نيروها بزرگترين عامل عملكرد متمايز دولتهاي هفتم و هشتم به رياست محمد خاتمي بودند و با آنكه در دولتهاي احمدينژاد سكو نشين شده بودند، اما در دولت روحاني نشان دادند كه هنوز مهمترين تكيهگاه سياستورزي در اقتصاد هستند. شايد بزرگترين آسيب احمدينژاد به اقتصاد هم همين بود؛ نيروهايي را حذف كرد كه از جيب همين كشور و ملت براي يادگيريشان هزينه شده بود و بار ديگر خواست آزمون و خطا كند تا وفاداران به خودش را در صدر حكمراني قرار دهد و نهايتا هم نتيجهيي جز شكست براي او و ايران در پي نداشت. دولت يازدهم با آنكه شبيهترين دولت به دولتهاي هاشمي خوانده ميشد، دوباره راه را باز كرد تا از سرمايههاي انساني آيتالله بهره گيرد. بحراني كه احمدينژاد و يارانش در دامان كشور انداختند تنها به دست كساني قابل مديريت بود كه اشتباهاتشان را 20 سال قبل انجام داده بودند.
كساني مانند اسحاق جهانگيري، بيژن زنگنه، علي طيبنيا، مسعود نيلي و محمدعلي نجفي همه و همه وامدار مردي هستند كه هم به آنها فضا داد و هم پشتشان را هرگز خالي نكرد تا به پشتوانه او بيشتر و بيشتر بياموزند، البته در مقابل كساني مانند غلامحسين كرباسچي و محسن صفايي فراهاني هم يافت ميشوند كه به گونهيي از صحنه بيرون رفتند كه ديگر راهي براي بازگشت پيدا نكردند. بنابراين گزاف نيست اگر بگوييم تكنوكراتهاي ايراني بيش از همه مديون هاشميرفسنجاني هستند و مختصر اينكه، دانستن قدر هاشمي اكنون به استفاده از ميراث گرانبهايي وابسته است كه شجاعانه در طول ساليان براي نظام پرورش داد.
منبع: تعادل