دکتر جمشید عدالتیان*
آرمان - براساس آمار موجود از سال 84 تا سال 91 نرخ رشد نقدینگی در جامعه سالانه حدود 30 درصد بوده است و میزان نقدینگی تا شهریور ماه سال جاری به 376 هزار میلیارد تومان رسیده است. این میزان نقدینگی موجود در جامعه در حالی است که واحدهای تولیدی ما همواره با مشکل کمبود نقدینگی مواجه بودهاند و نقدینگیهای موجود در جامه جذب بخش تولید نشده است. بررسی دلایل این موضوع خالی از فایده نیست.
توجه داشته باشید که همواره رابطهای بین نقدینگی و تولید ناخالص داخلی وجود دارد. اگر ما فرض را بر این بگیریم که تولید ناخالص داخلی کشور 450 میلیارد دلار است با احتساب دلار 2500 تومانی این مبلغ اکنون به چیزی حدود هزار و 125 میلیارد تومان میرسد که اگر میزان نقدینگی را هم 376 هزار میلیارد تومان در نظر بگیریم نقدینگی ارزی کشور 5/2 برابر نقدینگی ریالی جامعه است. از طرف دیگر اگر فرض کنیم میزان تولید ناخالص داخلی چهار بار در چرخه اقتصادی در گردش باشد نقدینگی مورد نیاز اقتصاد جامعه حدود 281 هزار میلیارد تومان میشود که این میزان 100 هزار میلیارد تومان از نقدینگی فعلی هم کمتر است. یعنی ما اکنون از یک طرف 100 هزار میلیارد تومان نقدینگی سرگردان در جامعه داریم و از طرف دیگر واحدهای تولید ما همواره به دلیل کمبود نقدینگی با تعطیلی و تعدیل نیرو مواجه هستند. دلیل اصلی این موضوع ناکارآمدی سیستم مالی و سرمایهگذاری کشور است.
بازار سرمایه در کشور ما به بورس و بیمه خلاصه میشود که عملکرد مطلوبی ندارد و بانکها هم که اصولا افراد برای سرمایهگذاری به آنها مراجعه نمیکنند. بر این اساس بازار مالی اولا در جمعآوری نقدینگیها و دوما در قرار دادن این سرمایهها در اختیار متقاضیان مطلوب عمل نمیکند. این عملکرد ناقص سبب شده که نقدینگیهای موجود به جای بخش مولد کشور به سمت بازارهای واسطهای سوق پیدا کند.
از میان تمام بخشهای صنعتی تنها صنعت ساختمان در جذب سرمایههای موجود موفق بود که آن هم مدتی است با رکود مواجه شده است. از طرف دیگر تولید در کشور ما امر جذابی نیست و مردم حضور و فعالیت در بخشهای تولیدی را دربرابر درگیری با مشکلات بسیار زیاد میدانند. این نگاه به بخش تولید تنها در بین مردم عادی وجود ندارد، حتی بانکها و شرکتهای سرمایهگذاری بزرگ هم چنین نگاهی دارند و ترجیح میدهند به جای سرمایهگذاری در بخش تولید، در بخشهای تجاری و واسطهای حضور یابند. عوامل درونی و بیرونی بسیار زیادی بر سر راه تولید وجود دارد که مانع ادامه فعالیت میشود. از طرف دیگر هیچ کشوری در دنیا نمیتواند بدون اتکا به بخش تولید حرکت کند و ناتوانی بخش تولید نشانه ناسالم بودن اقتصاد است.
اما باید توجه داشت در اقتصادی که به جای تولید محور بودن سودآور بودن محور است نمیتوان امیدی به افزایش رشد اقتصادی داشت و تنها با کاهش میزان تولید و سرگردانی سرمایههای نقدی بر میزان نقدینگی و در نهایت تورم آن افزوده میشود و نبود تولید هم وابستگی ما به ذخایر زیرزمینی و برداشت بیش از حد و فروش ذخایر کشور را سبب میشود. این موضوع، داستان غمانگیز اقتصاد ایران است که حدود نیم قرن است همچنان ادامه دارد.
* عضو اتاق ایران