به گزارش اتاق خبر، امروز خیابانهای شهر شیراز مملو از بوی بهار و گل است، گلهای زندگی در خیابانهای شیراز گلهایی در دست داشتند که بوی تشکر می دهد.
امروز روز لباس ها و دستان گچی است، امروز روز نگاه هایی است که اگر هم عصبانیتی به همراه داشته باشد هیچکس ناراحت نمی شود زیرا چوب معلم از هر گلی خوشبوتر و از هر تشویقی دلنشین تر است.
گلهای زندگی مردم شیراز امروز با شاخه گل هایی برای تشکر از کسانی به مدرسه می روند که نگاه مادری و پدری را با ارائه علم، دانش و راه زندگی آمیخته اند.
امروز روزکسانی است که اگر هم قرار باشد به دلیل فشارهای زندگی و کم توجهی ها اعتراضی داشته باشند نمی توانند کار خود را تعطیل کنند زیرا علاوه بر شغل معلمی پدر و مادر جامعه نیر هستند.
معلم دوستت دارم
گل فروشی کنار خیابان معلم شلوغ است و دانش آموزان برای اینکه بتوانند معلم خود را که هیچ انتظاری برای تشکر ندارد خوشحال کنند از هم سبقت می گیرند.
گل رز و مریم بیشتر مورد استقبال قرار می گیرد، گویی که این دانش آموزان ۷ تا ۹ ساله عطر معلمین خود را با بوی این گلها مقایسه می کنند.
دانش آموز کلاس اول دبستانی را مخاطب قرار می دهم و دلیل حضورش را در این گل فروشی می پرسم که با لبانی خندان خبر از روز معلم می دهد.
حامد دهباشی گفت: می خواهم برای خانم قریشی گل بخرم و از او تشکر کنم.
وی تاکید کرد: درسم خوب است و مشقامو دیشب به سرعت نوشته ام تا امروز با دستانی پر روز معلم را تبریک بگویم.
این دانش آموز کلاس اول بهترین هدیه به معلم خود را یک شاخه گل عنوان کرد که البته مادر او را مخاطب قرار داد و گفت که اولین و بهترین هدیه برای یک معلم نمرات خوب شاگردان است.
دستبوسی معلم زیباست
در این مغازه گل فروشی همه والدین عاشق معلم های کلاس اول خود هستند و بهترین تشکر امروز از معلم های خود را دستبوسی این بزرگان می دانند.
خانم میانسالی به همراه نوه خود برای خرید گل آمده که خودش معلم بازنشسته است و او نیز خوشحال است که مردم همچنان معلمین خود را دوست دارند.
رقیه محمدی تاکید کرد: خوشحالم که می بینم والدین امروز همچنان معلمین خود را فراموش نکرده اند و این تشکر را به فرزندان خود نیز آموزش داده اند.
وی با اشاره به اینکه هیچ معلمی انتظار دریافت هدیه از دانش آموز ندارد، گفت: کسب نمرات خوب و رسیدن به جایگاه علمی و اجتماعی بهترین هدیه از جانب یک دانش آموز به معلم خود است.
چوبی که استاد دانشگاه ساخت
در گوشه ای از این گلفروشی مرد میانسالی با ظاهری بسیار آراسته، کت و شلوار به رنگ آبی در کنار محل نگهداری گلهای رز قرمز ایستاده که با موی سپید خود جلوه ای زیبا نمایان کرده است.
زمانیکه خود را معرفی می کنم لبخند می زند و می گوید «اینجا هم خبرنگار»!
اصرار من بی فایده است که خود را معرفی کند و تنها به بیان شغل استادی در دانشگاه اشاره دارد و اینکه امروز برای همه بوی گل می دهد.
این استاد دانشگاه یادآور شد: سال دوم در مکتبخانه بودم که به دلیل ندانستن درس از میرزا چوب خوردم که دو روز نتوانستم به مکتب بروم.
وی تصریح کرد: درد این چوب به حدی بود که تا روز آخر و فارغ التحصیلی دانشگاه هیچگاه نمره کم نداشتم و همیشه به همگان می گویم که آن چوب باعث موفقیت من شد.
منبع: مهر
94104