خبرگزاری شفقنا میزگردی با حضور دکتر فیاض زاهد و اردشیر پشنگ در خصوص عوامل موثر بر ظهور و قدرتیابی گروه رادیکال و تروریستی داعش برگزار کردند، در اینجا بخش دوم از این میزگرد خواهد آمد:
* همانطور که اشاره شد از زمان روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه به خصوص طی دوره دوم آن در ترکیه این کشور به دنبال احیای امپراطوری که در گذشته داشته بود و بر همین اساس عناد مخالفت را با کشورهای شیعه ای چون ایران و عراق ورزید و در پی تقویت گروه های افراطی چون داعش در عراق و سوریه برآمد. از طرفی عربستان نیز که به نوعی مادر معنوی و اقتصادی این گروه هاست همپیمان با این کشور در همین راه قدم برداشت و دیدیم که چه بر سر سوریه و عراق رفت. با این وجود مهم ترین سیاست آشتی جویانه ای که می تواند بین این کشورها برقرار شود بایستی از چه ساز و کاری برخوردار باشد؟ اگر به اتفاقات اخیر و تنش های ایران و عربستان هم اشاره داشته باشیم آیا این ساز و کار در مقطع کنونی قابل عینیت یافتن خواهد بود یا خیر؟چه اندازه می توان در این خصوص خوشبین بود؟
پشنگ: نوع نگاه نخبگان حاکم بسیار مهم است. ملک عبدالله رییس جناحی بود که بیشترین اعتقاد را بر روی ایجاد رابطه و تنش زدایی با ایران داشت؛ اما وقتی آقای ملک عبدالله در بستر بیماری افتاد، شاهد هستیم که در ایران برخی از رسانه ها تیترهای خاصی زدند و خیلی ها دست به دعا بودند که ملک عبدالله هر چه زودتر از دنیا برود، این نشان از عدم شناخت دقیق از تحولات و جناح های حاکم در عربستان سعودی است و در حقیقت فکر فردای بعد از ملک عبدالله را نمی کنند که ملک سلمانی می آید؛ طبق وصیتنامه مشخص بود که ملک سلمان می آید و ملک سلمان هم با سابقه سیاسی که خود و اطرافیانش داشت مشخص بود که نگاه دورتر و منفی به ایران دارد. در ایران کسانی که می توانستند تا حد زیادی تنش با عربستان سعودی را کم کنند و سابقه این اقدام را داشتند مانند آقای هاشمی رفسنجانی، یکی دو بار کاملا در سطح رسانه ای مطرح و اعلام شد که ایشان ابراز تمایل کردند که در زمان ملک عبدالله سفری به عربستان به منظور کاهش تنش ها داشته باشند، اما این مجال داده نشد؛ بعدها که کار از کار گذشت یکی از نمایندگان جبهه پایداری در مجلس شورای اسلامی گفت: “آقای هاشمی که مدعی بود با یک سفر رابطه را درست می کند امروز این اقدام را انجام دهد” در حقیقت متاسفانه نخبگان حاکم در این سه کشور، در زمان فعلی از نظر نوع نگاه به یکدیگر در دورترین حالت ممکن خود هستند. به نظرم در ایران تا حدی نگاه دکتر روحانی خوب است، ولی در دو سال اخیر سیاست خارجی ما عمدتا نگاهش به پرونده هسته ای به عنوان مشکل و معضل اصلی است و یکی از انتقادهایی که شاید به دولت روحانی وارد باشد این است که در عرصه منطقه ای کمترین حضور را داشته و دستگاه دیپلماسی ما در این زمینه عنصر تاثیرگذار نیست.
متاسفانه در حال حاضر آنچه ما در عربستان سعودی می بینیم حضور کادری است که تجربه بسیار کمی دارند و نوع نگاه ایران ستیزانه آنها بسیار پر رنگ است. از سوی دیگر در ایران نیز شاهد هستیم که رفتارهایی موجب دامن زدن به تنش ها میان ایران و عربستان شده است؛ به هر حال قابل پیش بینی بود که بعد از اعدام شیخ النمر اتفاقی در ایران می افتد، مساله حراست از اماکن دیپلماتیک عربستان می توانست بهتر مدیریت شود اما نهایتا آنگونه شد که دیدید. در ترکیه نیز نسخه دوم آقای اردوغان برخلاف نسخه قبلی که خواهان دموکراسی و توسعه است اما این بار طرفدار صلح در داخل ترکیه و منطقه نیست و یک اردوغانی است که گویی قصد دارد نوعی عثمانی گری مدرن تر را دنبال کند و به طور صریح علیه رهبران ایران صحبت می کند. اکنون در دوره ای هستیم که نوع نگاه رهبرانی که در این کشورها هستند بسیار از هم دور و پر تنش است و من فکر نمی کنم در کوتاه مدت امکان تعامل و دیالوگ وجود داشته باشد، اما منطق سیاست و ژئوپلتیک و همسایگی اجباری این کشورها در منطقه و خطر رادیکالیزم و تروریزم نهایتا باعث می شود که این کشورها پشت یک میز قرار بگیرند، هر چند ممکن است در زمانی این اتفاق رخ دهد که هزینه ها بسیار بالا رفته باشد و یا حتی دیر شده باشد!
* در صورت فشار کشورهای غربی چطور؟
پشنگ: به نظرم یکی از انتقادات وارده به دستگاه دیپلماسی کشور این بود که همزمان با مذاکرات هسته ای، در عرصه سیاست منطقه ای فعال نبود؛ به هر حال توافق با ایالات متحده و گروه ۵+۱ یکی از مهم ترین پرونده های سیاست خارجی ایران در یک صد سال اخیر است، توافقی که ترتیبات امنیتی خاورمیانه را بعد از ۳۵ سال جا به جا می کند، یعنی ایران را از کانون دشمن بودن در منطقه از نگاه غرب کنار می برد و مساله داعش و تروریزم روی کار می آید. و اینها باعث می شد تا همزمان ما بکوشیم نوعی ایران هراسی موجود در منطقه را کم کنیم تضمین هایی به طرف های نگران بدیم که توافق هسته ای و روندهای موجود علیه شما و منافعتان نیست و برعکس به نفع صلح منطقه است اما این اقدام آنچنان که لازم بود انجام نشد روند رقابت و درگیری ها در سوریه، عراق، یمن و بحرین هم مسائل را بیشتر تشدید کرد.
فیاض زاهد: واقعیت این است که در منطقه خاورمیانه قبل از دولت روحانی برخی دیگر متولی سیاست های ما در عراق و افغانستان هستند نه وزارت خارجه. در یمن نیز نهاد دیگری درگیر پرونده یمن است، این ها پیش بینی نمی کردند که عربستان سعودی به یمن حمله نظامی کند و این بزرگترین خطای راهبردی بود که به قیمت جان هزاران نفر در یمن منجر شد. طبیعی است که معاونت آفریقا و عربی وزارت خارجه ایران خیلی تاثیری ندارد، جمهوری اسلامی باید نگاه خود را تغییر دهد، باید بپذیرد که اگر نهادهای دیگری در سیاست خارجی ما می توانند مولفه باشند، باید تحت فرمان وزارت خارجه باشند نه وزارت خارجه تبعی از سیاست های آنها. البته ما این مشکل را از ابتدای انقلاب اسلامی داشتیم، یک بخشی از آن شاید برمی گردد به اینکه برخی از نهادهای انقلابی اصلا دیپلمات های وزارت خارجه ما را آنقدر توانا نمی دانند چه بسا هم حق داشته باشند. توان کارشناسی در وزارت خارجه چندان بالا نبوده است چون برخی از آنها به دلیل زد و بندها به وزارت امور خارجه وارد شدند و افرادی موثر برای پیشبرد هدف راهبردی نبودند، شاید دلیل بالاتری هم داشته باشد و آن اینکه اساسا سفرای ما خیلی اختیار ندارند که در حوزه های هدفشان فعالیت کنند، بعضی از مدیران ما معتقدند که سفیر اگر زبان انگلیسی بلد نباشد بهتر است تا جاسوسی نکند! یعنی یک سطحی از نگاه بسیار دون پایه و امنیتی؛ که این مساله یک مشکل است.
مشکل دیگر اینکه واقعا دولت روحانی می دانست که بخشی از این بلند پروازی دول عربی به خالی بودن پشت دیپلماتیک ما در جامعه جهانی برمی گردد، در واقع قدرت را قدرت تعریف می کند، اکنون بسیاری از این دول عربی رابطه خود را با ایران ترمیم خواهند کرد چون حالا می دانند که این ایران آن ایران دیروز نیست لذا در فاصله یک ساله یعنی در سال ۲۰۱۶ پیش بینی من این است که ما با برخی از این کشورها دوباره به وضعیت عادی برمی گردیم.
دولت عربستان سعودی نزاعی است میان جناح عاقل و خردورز و جناح افراطی، منتها دولت عربستان یک مشکلات درونی و تعارض های بسیار ساختاری دارد به این معنا که آموزه های مذهبی و تربیتی عربستان موید رادیکالیزم است، پشت هر عملیات تروریستی یک عرب عربستانی وجود دارد؛ آمریکایی هم این را می دانند لذا اکنون یک فشار سنگینی روی دولت عربستان وجود دارد که باید تغییر وضعیت دهد، مشکل عربستان این است که نمی تواند تغییر وضعیت دهد چون این کار را بلد نیست، عربستان آموزه هایی که دارد، از سوی روحانیت وهابی است و آموزه وهابی تولید کننده چنین اسلامی است، عربستان در سال های گذشته میلیاردها دلار در اروپا، آمریکا، آفریقا، آسیا و حتی ایران سرمایه گذاری کرده، مبلغ فرستاده و طلبه تربیت کرده است.
مشکل دیگری که در عربستان وجود دارد این است که ما اپوزیسیون آلترناتیو نداریم، یعنی جامعه جهانی، امیدوارم باشد که اینها بروند و عاقل تر سر کار بیایند، اینها عاقل ترین های موجود در عربستان هستند برای اینکه همه اینها فارغ التحصیل آکسفورد و هاروارد هستند، دنیا دیده و اهل خوش گذرانی هستند. اگر آنها از چادرهایشان بیایند و قدرت را در دست بگیرند بزرگترین چالش امنیتی در خاورمیانه را ایجاد می کنند لذا به جای اینکه در نماز جمعه دعا کنیم که ملک فهد و عبدالله بمیرد باید دعا می کردیم که خداوند به آنها طول عمر می داد. این رادیکالیزمی که از سلمان و محمد و پسرانش در می آید طولانی نخواهد بود چون این با آهنگ جامعه جهانی ناسازگار است و چون ماهیت دولت های این چنینی ماهیتی مستقل و به ذات از خارج نیست، نمی توانند مسیر مستقلی بروند.
مولفه های خارجی یعنی تهدیدهای امنیتی، پیمان های امنیتی، مستشاری، دادن تسلیحات، همه اینها منوط به این است که عربستان خود را تنظیم کند، منتها عربستان دارد یک بازی می کند، عربستان نزدیک هفتصد میلیارد دلار ذخیره ارضی دارد و با پایین آوردن قیمت نفت دنبال ضربه زدن به سه نقطه است، یک، کمپانی های نفتی آمریکایی، عرب ها در یک طرح بلند مدت دنبال این هستند که شرکت های آمریکایی به جرگه تولید کنندگان نفت ملحق نشوند. دوم روسیه، روسیه یکی از مزاحمین استراتژی عربستان است لذا عربستان اگر نفت را پایین نگاه دارد روسیه نمی تواند در این رقابت موفق شود. سوم ایران، عربستان تحلیل درستی از وضعیت اقتصادی ایران دارد، درست است که ما ادعا می کنیم ۲۵ درصد بودجه ما به پول نفت وابسته است، ولی همه ما می دانیم که چقدر این وابستگی عمیق است و ما اگر بخواهیم پول هایمان را همچنان برای ولخرجی های لات گونه ای که در سال های گذشته به آفریقا و کشورهای دیگر دادیم تا منویات ما را پیش ببرند، تحلیل عربستان این است که اگر این روند تداوم پیدا کند ایران با مشکلات داخلی روبه رو می شود و این مساله سبب می شود که توجه ایران به خودش برگردد. این هدف سه گانه است اما به نظر من عربستان در سال ۲۰۱۶ نشانه هایی به ایران خواهد داد بدین معنا که تنش ها کنترل شود چون کنترل نشدن تنش ها می تواند منجر به بی ثباتی در داخل عربستان سعودی شود. دولت ترکیه دولتی جاه طلبی است که احساساتش سرکوب شده، استراتژی بلند مدت ترکیه این است که وارد اتحادیه اروپا شود، نا امیدی از پیوستن به اتحادیه اروپا تمایل آنها به شرق را افزایش داد، حال که ترکیه نمی تواند در سوریه و مصر به خواسته های خود برسد و در عراق هم دست پایین را دارد، مشکلات امنیتی بالاتری را پیدا خواهد کرد، انفجارها در این کشور بیشتر خواهد شد، توریزم مورد تهدید قرار خواهد گرفت و نا امنی در منطقه سیر سرمایه گذاری در ترکیه را نیز کاهش خواهد داد.
ایران می تواند با نفرستادن توریست به ترکیه و همچنین نرفتن به سفر حج، از راهکار تنبیهی در برابر ترکیه و عربستان سعودی استفاده کند. از سوی دیگر آمریکایی هم به عربستان گفتند که اگر روی ما حساب می کنید، استراتژی ما نزدیک به ایران است پس روی ما حساب نکنید، کشورهای اصلی عمان، قطر، کویت و حتی امارات هم با عربستان همراهی نکردند،. پس عربستان چه بین متحدین خود و چه در بین دولت هایی که ایران ارتباط خود را با آنها از دست داد مثل بحرین، آن پاسخ لازم را نگرفت؛ اما نکته ای که درباره سیاست خارجی ما می تواند مطرح باشد این است که ما اکنون در آستانه یک خیز بزرگ هستیم منتها مقامات عالی رتبه کشور ما باید سیاست یکپارچه ای را در ارتباط با سیاست خارجی در پیش بگیرند.
* آینده گروه های تروریستی نظیر داعش در منطقه را چطور ارزیابی می کنید؟
فیاض زاهد: طبع داعش در عراق و سوریه فروکش می کند، من فکر می کنم که تا دو سال دیگر ما شاهد روندهای سیاسی در آنجا باشیم نه روندهای نظامی؛ اما این را نیز باید بپذیریم که اگر در موصل از داعش استقبال می شود زمینه های آن وجود دارد یعنی مردم عراق به داعش امکان چنین مانوری را دادند، داعش خودش نیروی نظامی زیادی ندارد اما استقبال گسترده ای در مناطق سنی نشین از آنها صورت گرفت. دولت عراق باید زمینه های روشنی را از همکاری مسالمت آمیز با همه گروه های موثر از جمله کردها، برادران و خواهران اهل سنت و شیعیان معقول و معتدل فراهم کند. من فکر می کنم یکی از مقصرین اصلی نا به سامانی در عراق نوری الماکی و کسانی بودند که به او مشاوره می دادند و تقریبا یک بن بست کاملا سیاسی ایجاد کردند.
ما هم باید حواسمان باشد که در زمین دیگران حتی روسیه بازی نکنیم. بسیاری معتقدند اعدام شیخ النمر در پاسخ به بمباران ظهران علوش بوده که دولت روسیه این کار را کرد و معتقدند که کشته شدن این آدم که موضع ضد شیعه و ضد سوری داشت، اما با داعش هم می جنگید و مورد قبول سازمان ملل بود، منجر به مرگ زودرس النمر شد. به نظر من حمله به سفارت عربستان در ایران و انگلستان سازمان دهی شده بود و در هر دوی اینها دست عوامل خارجی وجود داشت، اما نه در بین اصلاح طلبان. همیشه باید به کسانی که بیشترین فحش ها را می دهند، تردید کرد. همیشه پشت افراط و تندروی دست خارجی می تواند دیده شود. هیچ وقت از یک روشنفکری که ظاهر و دیدگاه مشخصی دارد نباید ترسید.
من از ابتدا بر این باور بودم که متولی داعش موساد است. داعش پیوندی است بین طراحی موساد، شبکه تشکیلاتی بعث و پول عرب ها؛ عرب ها باز مثل داستان صدام بازنده این ماجرا می شوند؛ داعش مجددا به عربستان و قطر ریزش می کند و بلای جان آنها خواهد شد.
* در حال حاضر به نظر می رسد قدرت های جهانی به این باور مشترک رسیده اند که گروه های افراطی در خاورمیانه چه اندازه می تواند برای امنیت خود این کشورها خطر آفرین باشد اما از طرفی تنش در خاورمیانه نیز به سود برخی از این کشورهاست.به هرحال کارخانجات اسلحه سازی و کمپانی های نفتی غربی در این وانفسای منطقه پر رونق می شوند. فکر می کنید غرب کدام یک از این دو مقوله را در کوتاه مدت و البته بلندمدت دنبال خواهد کرد؛ تنش در خاورمیانه یا صلح در این منطقه را؟
پشنگ: پاسخ بسیار دشواری دارد، چنین نگاهی معمولا تحت تاثیر تئوری هایی که در علوم سیاسی به آنها تئوری های توهم توطئه گفته می شود، قرار دارد، اما طبیعی است که در فلسفه ذاتی بازیگرانی مثل اسرائیل، خاورمیانه دچار بحران و یک خاورمیانه ای که بازیگران اصلی آن با هم درگیر هستند، وجود دارد و همه انرژی خود را برای کنترل، محدود کردن و فشار آوردن به طرف دیگری وارد می کنند. به نفع آنهاست که بر فلسطین فشار بیشتری وارد کنند به خصوص اینکه روند نگاه جامعه جهانی به مساله فلسطین یک روند روبه تساهل و پیشرفت است، اکثریت پارلمان های کشورهای مختلف فلسطین را به عنوان یک کشور پذیرفته اند و این کشور صندلی خود را در سازمان ملل به دست آورده است، دولت آقای بوش در ۲۰۰۵ برای نخستین بار مساله دو دولت را در فلسطین به صورت رسمی مطرح کرد در حقیقت حالت دومینو واری اتفاق افتاده و روند، روندی است که فلسطین به عنوان یک واقعیت شناخته شده است. همه این عوامل دست به دست هم داده تا وجود تنش و بحران در خاورمیانه به نفع کشوری مانند اسرائیل باشد، من به طور قاطع نمی توانم بگویم که اسرائیل یا موساد پشت داعش و جبهه النصره هستند، ولی منطقی که می گوید این تنش و بحران به نفع این دولت است، چنین احتمالاتی را پر رنگ تر می کند؛ به هر حال خاورمیانه یک منطقه ژئواستراتژیک و پر اهمیت برای غرب بوده است، اینکه غرب پشت نا آرامی هاست یا به دنبال صلح است، باید گفت که از نظر ساختاری کشورهای غربی یکی از عوامل موثر نا آرامی در خاورمیانه هستند. نظم سیاسی که بعد از سایک – پیکو یعنی بعد از جنگ جهانی اول اتفاق افتاد، ترسیم مرزهای سیاسی به دور از واقعیات کشورهایی مانند لبنان، عراق، سوریه بود که یکی از عوامل اصلی تنش در زمان فعلی هستند. به عبارت دیگر آن مشکلات حل نشده بلکه باز تولید شده یا به بحران خفته تبدیل شده است.
از نظر ساختاری در مقطعی بریتانیا و فرانسه از جمله کشورهای غربی تاثیرگذار در منطقه بودند و بعد از آن هم شاهد هستیم که از نظر تاریخی – ساختاری نوع سیاست کشورهایی مثل ایالات متحده عمدتا به ضرر جنبش های مدنی و دموکراتیک در منطقه بوده است، اوج آن هم کودتای ۲۸ مرداد در سال ۳۲ است که می بینیم یک نظام استبدادی را به دولت متنخب مردمی ترجیح می دهند و دولت دکتر مصدق را سرنگون می کنند و ساقط می کند.
برخی از مشکلات امروز خاورمیانه عوامل کوتاه مدت است و برخی هم عوامل ساختاری و تاریخی است؛ وقتی دولتی مثل سوریه و عراق در چارچوب منافع و نوع نگاه بریتانیا و فرانسه پس از جنگ جهانی اول ایجاد شد، متحدینی را در دمشق و بغداد گذاشتند، به عنوان مثال در توافق سایکس – پیکو در سال ۱۹۱۶، ایالات موصل در عراق به فرانسه داده شده بود، در ۱۹۱۸ دولت بریتانیا متوجه می شود که در کرکوک و شمال عراق نفت گسترده ای است و فرانسه این موضوع را متوجه نشده است در همان بحبوحه بریتانیا توافقی با فرانسه می کند که ساحل چپ رود راین را به شما می دهیم و ایالات موصل برای ما، فرانسوی ها هم آن را می پذیرند، بریتانیا در ۱۹۲۸ متوجه می شود که داستان چه بوده است.
بسیاری از کشورها از نظر مرزهای سیاسی به گونه ای ترسیم شدند که از روز اول مشکلاتی را به وجود آورد، به عنوان مثال جنبش اعتراضی کردها در عراق، از سال ۱۹۱۹ یعنی دو سال قبل از تاسیس عراق ایجاد شده و تا به امروز باقی مانده و هیچ وقت هم حل نشده است؛ کشورهای غربی از نظر اخلاقی، سیاسی، رفتاری از عوامل اصلی بروز تنش و بحران در خاورمیانه هستند و آخرین آن هم حمله آمریکا به عراق است. نگاه ساده باورانه و خوش باورانه این بود که دموکراسی و حقوق بشر را می توان از طریق تانک و توپ آورد و شاهد هستیم که در افغانستان و عراق اینگونه نشد.
واقعیت این است که بی شک بخشی از مقصرین بحران امروز خاورمیانه، سیاست کشورهای غربی است. در زمان حال حاضر هم بعد از اینکه داعش ظهور کرد ما شاهد هستیم که یک ائتلاف بین المللی از چند ده کشور تشکیل شدند و ایالات متحده سر دسته شد و حمله به داعش شروع شد، اما این ائتلاف فقط در یکی دو نقطه خوب عمل کرد و تا حدی خود را نشان داد و آن مساله کوبانی بود. به جز آن ما شاهد هستیم که ائتلاف بین المللی تاثیر چندانی در مهار داعش ندارد، علاوه بر این در این زمینه اراده جدی هم وجود نداشت. زمانی که داعش برای اروپا، فرانسه، بلژیک و حتی روسیه خطر زا می شود؛ این رویکرد تغییر می یابد و مساله مبارزه با داعش جدی تر می شود؛ اما به نظر من تا مادامی که کشورهای اصلی منطقه و سه ضلع اصلی آن یعنی ایران، ترکیه و عربستان به یک توافق دست پیدا نکنند و این توافق توأم با یک همراهی جامع بین المللی نشود، مساله داعش و گروه هایی شبیه داعش حل نمی شود و این گروهها با عناوین مختلف همچنان در خاورمیانه ادامه پیدا می کند. داعش تنها یک مساله ارضی نیست که ما تصور کنیم حال که امروز تکریت آزاد شد و فردا موصل آزاد شود، موضوع حل می شود بلکه مانند یک تفکر دارای ریشه و زمینه است و باید آن ریشه و زمینه ها حل شود، من فکر می کنم جامعه جهانی و کشورهای منطقه ای برای حل این مساله باید دست به دست هم دهند و اگر این رویکرد رخ ندهد، روند افراط گرایی همچنان ادامه پیدا خواهد کرد.
* به نظر شما توافق هسته ای ایران چه تاثیری بر معادلات منطقه ای دارد آیا می توان انتظار داشت تنش های فرقه ای کمرنگ تر شود؟
پشنگ: متاسفانه شاید ما مجالش را نداشتیم یا در اولویتمان نبود که در حین مذاکرات فشرده هسته ای، برای عرصه منطقه ای نیز اهمیت قائل شویم. شاهد هستیم که عربستان سعودی یکی از کشورهایی بود که به صورت علنی نگرانی جدی خود را از توافق ابراز کرد، وزیر وقت خارجه عربستان سعود الفیصل، در مراحلی از بزنگاه های اصلی در وین و ژنو حضور پیدا می کند و فشار می آورد که نگرانی های او حل شود، یعنی عربستان و اسرائیل تقریبا در یک جناح قرار می گیرند. حل مساله هسته ای از یک بُعد بسیاری از مشکلات سیاست خارجی ایران با نظام بین الملل و غرب را حل می کند ولی در منطقه فاکتورها و بحران های دیگری هم جاری است و این بحران ها مانند آنچه در سوریه، یمن و عراق هست، هنوز حل نشده است؛ فعلا امید اینکه حل بحران هسته ای باعث کاهش فرقه گرایی در منطقه شود در کوتاه مدت وجود ندارد چون به نظر من این کشورهای اصلی منطقه هستند که می توانند فرقه گرایی را حل کنند. در مبارزه با داعش چنین ائتلاف ها و تعاملاتی می تواند تاثیرگذار باشد کما اینکه در عراق و سوریه تاثیرگذار بوده است ولی اینکه حل بحران هسته ای باعث کاهش تنش فرقه ای در منطقه شود، فکر می کنم نه تنها در کوتاه مدت حل نمی شود بلکه با توجه به نگرانی که کشورها داشتند، تشدید هم خواهد شد.
* در مقطعی در ایران به خصوص در تهران نیز تدابیر شدید امنیتی اتخاذ شد و خبرها حاکی از آن بود که داعش به نزدیکی مرزهایی از ایران رسیده است. به طور کلی تهدید داعش برای ایران را چطور ارزیابی می کنید؟
پشنگ: با توجه به روندی که داعش در عراق و سوریه داشت می توان به این نتیجه رسید که این گروه در مناطقی پیشروی می کند که دو عنصر عرب و سنی به صورت همزمان وجود داشته باشد و ما در ایران چنین عناصر هویتی مشترک در یک گروه خاص را نداریم؛ ولی از نظر یارگیری شاهد هستیم که در یکسری از مناطق ایران که بحران و مشکلات عدیده توسعه ای و اقتصادی و اجتماعی وجود دارد یارگیری توسط این گروه تروریستی صورت گرفته است. امروز داعش دشمن ماست و قطع به یقین به دنبال فرصت و مجالی است که به ایران ضربه وارد کند، اما ایران سعی کرده داعش را در عراق و سوریه مهار کند و از سوی دیگر خوشبختانه تاکنون ضریب امنیتی ایران بالا بوده و کمترین آسیب پذیری را در داخل کشور داشتیم؛ اما باید توجه داشت که خطر داعش همه کشورهای منطقه را تهدید می کند.