اتاق نیوز- فراز جبلی- اسدالله عسگر اولادی، هفته گذشته در
مراسم افطاری خود مدال دوستی به مناسب 50 سال خدمت برای گسترش روابط تجاری دو کشور از سوی ولادیمیر پوتین دریافت کرد. این موضوع دلیل اصلی مصاحبه ای بود که پای خاطرات پیر کهنه کار صادرات خشکبار ایران بنشینیم تا از شرایط صادرات قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی بگوید. هرچند که در پایان مصاحبه بحث به موضوعات روز و شرایط امروز اتاق بازرگانی نیز کشیده شد.
چگونه شد که مدال دوستی ایران و روسیه به شما اهدا گردید؟
من حدود 60 سال است که با روسیه تجارت می کنم. 60 سال پیش این تجارت آغاز شد روسیه در اوج کمونیست بود. در آن زمان شرکت های دولتی وجود داشتند که خرید را آنها انجام می دادند. بعد از سال 1945 میلادی یعنی درست پس از جنگ جهانی دوم که شرکت حساس را تأسیس کردیم با دو کشور تجارت اصلی خود را آغاز کردیم. یک کشور مالزی بود و دیگری روسیه. در مالزی کوالالامپور مرکز تجاری نبود و فعالیت تجاری با سنگاپور که در آن زمان جزئی از مالزی محسوب می شد انجام می گرفت. ما کار خود را از سنگاپور و سپس هنگ کنگ و شانگ های شروع کردم و از این طرف با روسیه تجارت می کردم. آن موقع اتحاد جماهیر شوروی دفتری در پامنار داشت و ما به آنجا می رفتیم و خشکبار می فروختیم. بیشتر فروش ما کشمش، برگه زردآلو، قیسی و مغز بادام بود. به دلیل توسعه تجارت با آنها هر سال یک بار من را به روسیه دعوت می کردند و در آنجا از من پذیرایی می کردند. در آن موقع 22 سال سن داشتم. کار را از 20 سالگی به صورت مستقل شروع کرده بودم و قبل از آن برای دیگران کار می کردم. اکنون بیش از 60 سال است که به صورت مستقل کار می کنم. کم کم کار با روسیه را وسعت دادم. کارگاه بسته بندی برای آنها درست کردم و اقلام کالایی که گفتم را در حجم زیاد صادر می کردیم. البته روس ها پول نداشتند پسته بخرند به همین دلیل این کالا را به روسیه صادر نمی کردیم. به مرور به 5 تا 10 میلیون دلار کالا به روسیه صادر می کردم. حتی یک سال به خاطر این که به روسیه پنبه هم صادر کردم و قیمت پنبه بالا بود به 20 میلیون دلار صادرات رسیدم. آن موقع ارز آزاد نبود و به صورت تهاتری کار می کردیم. قرارداد به این شکل بود که ایران و شوروی سابق کالا را تهاتر می کردند. ما ارزی دریافت نمی کردیم بلکه از بانک مرکزی با پول کالاهای تهاتر شده به ما ریال می داد. قیمت دلار را هم 6 تومان و 9 قران بود. یعنی در یک سال به خاطر پنبه نزدیک به 140 میلیون تومان به روسیه کالا صادر کردم. در آن زمان شرکت من یعنی شرکت حساس در اوج قدرت بود و زیره سبز مونوپول شرکت حساس محسوب می شد. زیره سبز را روسیه نمی خرید ولی اقمارش مثل مجارستان و رومانی می خریدند. چین هم دست مائو بود و خریدار زیره بود. این سابقه من با روس ها بود. قبل از انقلاب اتاق مشترک ایران و روسیه وجود داشت و رئیس آن ایروانی صاحب کفش ملی بود. من هم عضو ساده اتاق ایران و روسیه بودم و سمت مدیریتی قبل از انقلاب نداشتم. توسعه کار من با روسیه باعث شد بعد از انقلاب و رفتن آقای ایروانی از ایران ریاست اتاق ایران و روسیه را به من دهند. من مسئولیت اتاق مشترک ایران و روسیه را 5 سال بعد از انقلاب در زمان نخست وزیری میرحسین موسوی پذیرفتم و الان 30 سال است که ریاست آن را دارم. از روزی که مسئولیت این اتاق را پذیرفتم تجارت خود با روسیه را شخصا کم کردم ولی تمام تلاشم را کردم که حجم تجارت ایران و روسیه افزایش پیدا کند. در واقع چون مسئولیت داشتم فرصت را برای بقیه ایجاد کردم. صادرات خودم را به مرز دو میلیون دلار رساندم ولی نمایشگاه های زیادی ایرانی ها را شرکت دادم و پذیرای هیأت های تجاری فراوانی از روسیه بودم. من روابط خود را با روسیه به مرور کم کردم و در عوض آن تجارت با چین و غرب را افزایش دادم. این موضوع که چه خدماتی از سوی اتاق ایران و روسیه انجام می شود در روسیه منعکس می شد. در زمان شوروی با یک شرکت دولتی بود که مسئول خرید های روسیه بود. در زمان گورباچوف فروپاشی پیش آمد و یلتسین به روی کار آمد. در تمام این اوقات کار با روسیه حفظ شد و با برگزاری سمینارهای سعی می کردم کار تجار ایرانی را تسهیل کنم. سالی 3 بار به روسیه سفر می کردم. یک بار مسکو، یک بار سن پترزبورگ و یک بار به آستاراخان سفر می کردم. اینها در سوابق بود. در زمان پوتین به همراه رئیس جمهور به روسیه سفر کردیم. من مدعو جلسه با پوتین نبودم ولی پوتین قبل از جلسه من را دید و من خودم را معرفی کردم. بعد از دفتر پوتین درباره من از سفارت ایران در روسیه تحقیق می کند. سفیر قبلی روسیه در تهران هم با من رفیق بود و چون همیشه برای هیأت های تجاری روس در خانه خودم میهمانی می گیرم سفیر زیاد به منزل من می آمد. سفیر جدید هم چند باری به منزل من به خاطر همین مهمانی ها آمد. این موضوعات در مسکو منعکس شد که من در راه تجارت با روسیه در 50 سال اخیر تلاش زیادی کردم. به همین دلیل تصمیم گرفتند این لوح را به من دهند. 2 ماه پیش به من اعلام شد که قرار است این مدال اهدا شود. من به آقای شافعی رئیس وقت اتاق گفتم که جلسه در اتاق باشد و ایشان قبول کردند ولی به دلیل انتخابات به تعویق افتاد. بعد از رفتن آقای شافعی از ریاست این صحبت را با آقای جلال پور مطرح کردم. جلال پور هم قبول کرد که در اتاق ایران در مراسمی پس از ماه رمضان برگزار می کنیم. من یک افطار خانوادگی به سبک هر سال برگزار کردم و در آن از دوستان تشکلی و اتاقی هم چند نفر دعوت بودند. از سفیران هم سفیر چین، روسیه، استرالیا و کانادا همیشه دعوت می شوند. سفیر چین به دلیل سفر نتوانست بیاید و کانادا هم سفیر نداشت ولی سفیر روسیه و استرالیا آمدند. سفیر روسیه اعلام کرد فردی از مسکو آمده تا این مدال را اهدا کند. من مخالفت کردم که جلسه خانوادگی است ولی سفیر تأکید کرد که امشب باید این موضوع رخ دهد. همانجا به رئیس اتاق ایران زنگ زدم که بیاید ولی در خیریه آمنه بود و نتوانست بیاید. علینقی خاموشی در جلسه حضور داشت. وی سال ها رئیس اتاق بود و در زمان تأسیس مجدد اتاق روسیه وی رئیس اتاق بازرگانی بود به همین دلیل از وی خواستم که در اهدای مدال حضور داشته باشد. از وزارت امور خارجه هم آقای شبستری مدیرکل این وزارتخانه بود. خلاصه با حضور آنها مدال اهدا شد. این مدال در کنار خود چند سکه و یک لوح هم دارد. در لوح نوشته شده است که به دلیل 50 سال تلاش برای افزایش همکاری تجاری ایران و روسیه این مدال و لوح به من اهدا شده است. عنوان مدال، مدال دوستی روسیه است و به امضای ولادیمیر پوتین رسیده است.
کار کردن با شوروی کمونیسیتی راحت تر بود یا روسیه ؟
اگر فرد وارد باشد، افراد را بشناسد و خریدار قابل اعتماد باشند که پول را می پردازند اکنون وضع بهتر است. در زمان شوروی ولی هر آشغالی را می خریدند. چون کشور کمونیستی بود شرایط مواد غذایی بسیار بد بود و همه جنس های متوسط را جمع می کردیم و به روس ها می فروختیم. استاندارد ایران هم در آن زمان سختگیری نداشت. اکنون ارز آزاد است و آدم می تواند ارز را به اروپا ببرد و کالا وارد کند. در آن زمان کالا را در تهران تحویل می گرفتند. به انبار ما می آمدند و مهر می زدند و کالا را به جلفا می فرستادیم و بارنامه می زدیم سپس از بانک مرکزی پولمان را می گرفتیم به همین دلیل تجارت راحت تر بود.
روسیه همیشه پس از انقلاب از نظر سیاسی به ما نزدیک بود ولی از نظر اقتصادی چرا اینقدر حجم تجارت کم است؟
در زمان امام(ره)، بعد از سفری که آیت الله جوادی آملی به روسیه کرد روابط سیاسی بهتر شد ولی روابط اقتصادی هیچ گاه خوب نشد. علت این است که یک فضای بی اعتمادی میان ایران و روسیه وجود دارد. اداره امنیت روسیه به ما اعتماد ندارد چون ما شیعه هستیم و یک گروه جدایی طلب در چچن هستند و به همین دلیل حتی به رانندگان ما اجازه نمی دهند که کالا را به آن مناطق ببرند. روابط میان آذربایجان ایران و کشور آذربایجان هم پیچیده است. یک محیط عدم اطمینان بین ایران و روسیه است. هم روس ها تلاش می کنند پول ایرانی ها را بخورند و هم ایرانی تلاش می کند پول روس ها را بخورد. هر دو هم اینکار را می کنیم. پول را 6 ماه طول می دهند که بپردازند. گمرک روسیه برای ایران تبعیض منفی قائل است و بین 5 تا 30 درصد حقوق و عوارض گمرکی می دهیم در حالی که کشورهای CIS تعرفه ای ندارند. دلال ها در گرجستان نشسته اند و کالای ما را به روس ها می فروشند. این محیط عدم اطمینان را به خوبی در روادید می بینید. من رئیس اتاق ایران و روسیه هستم ولی روادید یک ماهه می گیرم. تجار روادید هفت روزه می گیرند ولی توریست ها 3 ماهه ویزا می گیرند. 5 سال است در حال تلاش هستیم و هفته پیش پروتوکلی امضا شد که ویزا یک ساله بدهند که هنوز اجرا نشده است. مشکل از سفارت نیست بلکه مسئله این است که اداره امنیت روسیه از دست دولت خارج است. حتی اگر کار داشته باشم همان روز به من ویزا می دهند ولی یک ماهه است و حاضر به دادن ویزای یک ساله به هیچ کس نیستند که تاجر بتواند برنامه ریزی کند. برای هر ویزا هم یک میلیون تومان می گیرند و از همه جا گران تر است. روس ها هنوز به ایرانی ها اعتماد ندارند. تراز تجاری با روسیه همیشه به ضرر ما بوده در حالی که چین همیشه به نفع ما بوده است. من خیلی تلاش کردم که مشکل حل شود. ما 5 مشکل اصلی در تجارت با روسیه داریم. یک پرواز به روسیه وجود دارد که به مسکو انجام می شود در حالی که تجارت با جنوب روسیه است پس باید 15 ساعت بی دلیل معطل شویم تا به آستاراخان برسیم. با ماهان و تابان صحبت کردیم ولی تابان 10 میلیارد وام خواسته است و کسی نمی دهد. ترکیه روزی 5 پرواز از استامبول به جنوب روسیه دارد. ایرانی هم اگر به ترکیه بروند بازی دست ترکیه خواهد باشد. مشکل دیگر حمل و نقل است. راننده ایرانی نمی تواند برود و باید روس برود. حمل و نقل ریلی در خدمت بار نیست و مسافر و بار دولتی در اولویت است. در دریای خزر یک کشتیرانی کوچک است که ظرفیت زیر 5 هزار تن دارد و همان هم مرتب نیست. کانتینر یخچال دار نداریم. می گویند پای مرغ، مرغ، میگو، سبزیجات و اقلام دیگری آزاد است. اینها نیاز به سردخانه دارد. روس ها هم سرمایه گذاری نمی کنند چون ترکیه این کارها را کرده و از ترکیه می خرند. ترکیه چون برنامه صادراتی دارد همه این سرمایه گذاری ها را کرده است. دولت به فکر سرمایه گذاری نیستند چون هنوز تفکر نفتی دارند. بدنه دولت شعار زیاد می دهد ولی عمل نمی کنند. سازمان توسعه و تجارت درایت لازم برای صادرات را ندارد و امسال وضعیت بدتر می شود. در فضای تحریم موقعیت خوبی برای تجارت با روسیه بود ولی نشد.
در دوران پس از تحریم وضعیت تجارت با روسیه چگونه می شود؟
شرایط آرمانی پس از تحریم به این زودی رخ نمی دهد و بیشتر شعار است. فقط اروپایی ها در صف هستند که نفت از ایران بخرند و در نفت سرمایه گذاری کنند. به دلیل رکود در اروپا آنها به دنبال فروش کالاهای خود هستند. پسا تحریم برای صادرات اکنون افقی ندارد. ما چه داریم که پس از تحریم صادرات کنیم؟ محصولات صنعتی ایران به دلیل عدم رسیدگی نه مزیت کیفیتی دارند و نه مزیت قیمتی. ماشین آلات 30 سال است که عوض نشده است. ما پساتحریم صادراتی نداریم بلکه همه چیز وارداتی است.
شما قبل از انقلاب در اتاق به عنوان عضو ساده حضور داشتید و بعد از انقلاب عضو هیأت رئیسه بودید. تفاوت اتاق قبل و بعد از انقلاب را در چه می دانید؟
قبل از انقلاب عضو ساده بودم و کارت داشتم و بعد از انقلاب 20 سال نایب رئیس اتاق بودم. بعد از انقلاب مردم را بیشتر به اتاق آوردیم. قبل از انقلاب اتاق سیاسی بود و بیشتر کارها تشریفاتی بود. در این دوره اتاق یعنی دوره هشتم هم متأسفانه اتاق تا حدی سیاسی شد و دولت در انتخابات دخالت کرد. اتاق تا حدی دولتی شده است و اقوام مسئولان دولتی در اتاق سمت گرفته اند. من در اتاق هستم ولی در هیأت رئیسه نیستم. چون می دانستم رای نمی آورم کاندید نشدم. آقای آل اسحاق کاندید شد و فقط 10 درصد آرا را آورد و شکست سنگینی خورد. دلیل این بود که 2 شب قبل انتخابات همه چیز مشخص بود. یک سری دستگاه های خاص دولتی هیأت رئیسه را مشخص کرد. جلال پور تلاش زیادی می کند ولی نمی دانم موفق می شود یا خیر چون مطالبات اعضا خیلی زیاد است. مسعود خوانساری هم در اتاق تهران تلاش می کند ولی هنوز برای قضاوت زود است که آیا موفق می شوند یا خیر.
رئیس جدید اتاق هم در یک صنف با شما فعالیت می کند.
من خوشحال هستم که یک نفر از فعالان صادرات پسته رئیس اتاق بازرگانی شد ولی ایشان در کار پسته به خاطر کار در اتاق ضرر خواهد کرد و اتاق به حدی کار دارد که مطمئنا به کسب و کار ایشان آسیب می خورد. ایشان و من هر دو در بین پسته ای ها سری دوم محسوب می شویم. یک زمانی من سری اول بودم و سلطان پسته نامیده می شدم ولی اکنون 3-4 سالی است که در سری اول صادرکنندگان پسته نیستم. سری اول 4-5 نفر هستند که سری اول محسوب می شدند. من زمانی تا 20 هزار تن پسته صادر می کردم و سری اول بودم ولی اکنون صادرات من زیر 10 هزار تن است و در سری دوم هستم. در سری اول افراد بین 10 تا 15 هزار تن صادرات دارند که 4-5 نفر بیشتر نیستند. من و جلال پور زیر 10 هزار تن صادرات داریم. زیر 5 هزار تن سری سوم محسوب می شوند. سری چهارم زیر هزار تن محسوب می شود و کلا حدود 30 نفر در کار پسته هستند. البته 500 نفر می گویند صادرکننده پسته هستند ولی اکثر این افراد در حد یک یا دو کانتینر صادرات دارند.